☆مرگ یا عشق☆ part⁵³
ویو ا.ت
رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم و ی لباس ساده پوشیدم(اسلایداول) و رفتم تو آشپزخونه ی لیوان آب خوردم و بعد منتظر کوک موندم تا بیاد لیندا هم ک چن دیقه پیش کار واسش پیش اومد رفت
ویو کوک
رفتم از تو ماشین ی لباس ورداشتم خب همیشه ی دست لباس تو ماشین میزارم محض احتیاط برداشتم و رفتم داخل خونه تو یکی از اتاقا لباسمو عوض کردم(اسلایددوم) و بعد گوشیمو برداشتم و رفتم طبقه پایین دیدم ا.ت منتظر منه.
کوک:بریم؟
ا.ت:اره من امادم
بعد رفتیم سوار ماشین شدیم
ا.ت ساکت بود گفتم بهش بگم که.....
کوک:تهیونگ میدونه
ا.ت:چیو؟؟¿¿
کوک:اینکه ما باهمیم
ا.ت:جدییی؟
کوک:اره،،،نمیدونم از کجا ولی میدونه
ا.ت:هوفف
کوک:اشکال نداره
ا.ت:مگ من گفتم اشکال داره
کوک:......*🤷♂️
ا.ت:حالا جلوتو نگا کن
کوک:بااشه*خنده
ا.ت:.....*خنده
رفتم تو اتاقم و لباسامو عوض کردم و ی لباس ساده پوشیدم(اسلایداول) و رفتم تو آشپزخونه ی لیوان آب خوردم و بعد منتظر کوک موندم تا بیاد لیندا هم ک چن دیقه پیش کار واسش پیش اومد رفت
ویو کوک
رفتم از تو ماشین ی لباس ورداشتم خب همیشه ی دست لباس تو ماشین میزارم محض احتیاط برداشتم و رفتم داخل خونه تو یکی از اتاقا لباسمو عوض کردم(اسلایددوم) و بعد گوشیمو برداشتم و رفتم طبقه پایین دیدم ا.ت منتظر منه.
کوک:بریم؟
ا.ت:اره من امادم
بعد رفتیم سوار ماشین شدیم
ا.ت ساکت بود گفتم بهش بگم که.....
کوک:تهیونگ میدونه
ا.ت:چیو؟؟¿¿
کوک:اینکه ما باهمیم
ا.ت:جدییی؟
کوک:اره،،،نمیدونم از کجا ولی میدونه
ا.ت:هوفف
کوک:اشکال نداره
ا.ت:مگ من گفتم اشکال داره
کوک:......*🤷♂️
ا.ت:حالا جلوتو نگا کن
کوک:بااشه*خنده
ا.ت:.....*خنده
۹.۲k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.