ܢܚ݅یطߊ ܔ و ܦ̇ܝ ܢܚ݅ࡅ߳ܘ ـ ☆5
JN:( از درد نمیدونستم بخوابم و بی صدا گریه میکردم چرا من چرا مگه من چی کار کردم که دلم تیر کشید ) ایییی ( عربده )
S : ( خواب بودم که صدای نالش آمد ) خفو شو میخوام بخوابم .
JN: دلم خیلی درد میکنه لطفا مسکن بده بخورم تا دردم خوب بشه ( گریه )
S: باشه ( از تخت بلند شدم و توی کشم قرص داشتم دادم بهش ) بیا کوفت کن ( رفتم روی تخت )
JN: ( ازش گرفتم ) ممنون ( و خوردم دردم کم تر شده بود صبح بود که با درد بلند شدم و رفتم سمت دستشویی و بالا آوردم )
S: ( صبح بود بلند شدم و رفتم بیرون )
JN: ( از دستشویی آمد بیرون و رفتم روی تخت و گریه کردم ) عوضی کثافت امیدوارم یکی تیکه تیکش کنه توی اتاقش بودم و همه جارو گشتم توی یکی از کشو هاش تفنگ بود چه خوب گرفتم اگر بیاد تو با تفنگ تهدیدش میکنم تا بزاره برم بیرون )
S : ( رفتم توی اتاقم که دیدم تفنگ دستشه ) بزارم زمین
JN: نمیخوام اگر نزاری از این جا برم شلیک میکنم
S: رفتم سمتش )
JN: ( شلیک کردم به بازوش )
S: آیی ( افتادم زمین )
JN: ( تفنگ رو انداختم زمین و تا تونستم از اون جا درو شدم رسیدم به خونه کوک ) کوک درو باز کن ( گریه )
Jk: ( رو باز کردم ) جیمین چرا دیروز نمیدی خونه نگرانت شدم چرا گریه میکنی ؟
JN: یکی بهم ت. جاوز کرده بود فکر کنم مافیا بود ( گریه )
JN: من فکر میکنم عاشق شدم
Jk: چی تو تو … عاشق یه مافیا شدی ؟
JN: دقیق نمدونم چه حسیه ( گریم رو پاک کردم )
Jk: بیا تو حتما باید خیلی گرسنه باشی
JN: اره . ( رفتم تو غذا خوردم که دلم تیر کشید ) اه..
Jk: حالت خوبه نکنه حامله باشی ؟
JN: نه بابا
Jk: ها بیا بریم دکتر مطمئن شیم .
JN: باشه ( رفتیم دکتر و وقتی جواب رو شنیدم شک شدم) چی من حاملم ؟
Jk: مگه نشنیدی اره دیگه باید به اون کسی که بابای بچته هم بگی
JN: اما
Jk: اما نداریم بیا بریم خونش
JN: باشه
S : ( بعد از این که رفت به دکترم زنگ زدم و آمد بازوم رو درمان کرد و رفت و داشتم دنبالش میگشتم تا پیداش کنم من از تهیونگ کمک گرفتم )
JN: ( با کوک رفتیم دم خونه اون پسره اسمش رو نمدونم هنوز )
S: ( بهم خبر دادن که اون جلوهه در پس خودش آمد اما کس دیگم باهاش بود )
Jk: ( دیدم داره میلزه ) حالت خوبه جیمین ؟
JN: نه اصلا خوب نیستم ( درو باز کرد )
S: میبنم که خودت با پای خودت امدی
T: شوگا آرام باش ( چشم به یه پسر که پشت جیمین بود افتاد وقتی دیدمش قلبم لرزید فکر کنم عاشقش شدم )
ادامه داره
S : ( خواب بودم که صدای نالش آمد ) خفو شو میخوام بخوابم .
JN: دلم خیلی درد میکنه لطفا مسکن بده بخورم تا دردم خوب بشه ( گریه )
S: باشه ( از تخت بلند شدم و توی کشم قرص داشتم دادم بهش ) بیا کوفت کن ( رفتم روی تخت )
JN: ( ازش گرفتم ) ممنون ( و خوردم دردم کم تر شده بود صبح بود که با درد بلند شدم و رفتم سمت دستشویی و بالا آوردم )
S: ( صبح بود بلند شدم و رفتم بیرون )
JN: ( از دستشویی آمد بیرون و رفتم روی تخت و گریه کردم ) عوضی کثافت امیدوارم یکی تیکه تیکش کنه توی اتاقش بودم و همه جارو گشتم توی یکی از کشو هاش تفنگ بود چه خوب گرفتم اگر بیاد تو با تفنگ تهدیدش میکنم تا بزاره برم بیرون )
S : ( رفتم توی اتاقم که دیدم تفنگ دستشه ) بزارم زمین
JN: نمیخوام اگر نزاری از این جا برم شلیک میکنم
S: رفتم سمتش )
JN: ( شلیک کردم به بازوش )
S: آیی ( افتادم زمین )
JN: ( تفنگ رو انداختم زمین و تا تونستم از اون جا درو شدم رسیدم به خونه کوک ) کوک درو باز کن ( گریه )
Jk: ( رو باز کردم ) جیمین چرا دیروز نمیدی خونه نگرانت شدم چرا گریه میکنی ؟
JN: یکی بهم ت. جاوز کرده بود فکر کنم مافیا بود ( گریه )
JN: من فکر میکنم عاشق شدم
Jk: چی تو تو … عاشق یه مافیا شدی ؟
JN: دقیق نمدونم چه حسیه ( گریم رو پاک کردم )
Jk: بیا تو حتما باید خیلی گرسنه باشی
JN: اره . ( رفتم تو غذا خوردم که دلم تیر کشید ) اه..
Jk: حالت خوبه نکنه حامله باشی ؟
JN: نه بابا
Jk: ها بیا بریم دکتر مطمئن شیم .
JN: باشه ( رفتیم دکتر و وقتی جواب رو شنیدم شک شدم) چی من حاملم ؟
Jk: مگه نشنیدی اره دیگه باید به اون کسی که بابای بچته هم بگی
JN: اما
Jk: اما نداریم بیا بریم خونش
JN: باشه
S : ( بعد از این که رفت به دکترم زنگ زدم و آمد بازوم رو درمان کرد و رفت و داشتم دنبالش میگشتم تا پیداش کنم من از تهیونگ کمک گرفتم )
JN: ( با کوک رفتیم دم خونه اون پسره اسمش رو نمدونم هنوز )
S: ( بهم خبر دادن که اون جلوهه در پس خودش آمد اما کس دیگم باهاش بود )
Jk: ( دیدم داره میلزه ) حالت خوبه جیمین ؟
JN: نه اصلا خوب نیستم ( درو باز کرد )
S: میبنم که خودت با پای خودت امدی
T: شوگا آرام باش ( چشم به یه پسر که پشت جیمین بود افتاد وقتی دیدمش قلبم لرزید فکر کنم عاشقش شدم )
ادامه داره
۳.۹k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.