سرنوشت اجتناب ناپذیر P26
به کت و شلوار مشکی زیبا که با ظرافت دوخته شده
بود نگاهی انداختم ، اگر زندگیم جور دیگه ای رقم
میخورد ممکن بود که این کت و شلوار شیک رو
برای مراسم عروسیم با یوکی میپوشیدم
با فکر کردن به این مسئله محال پوزخندی زدم و روی
تختم دراز کشیدم
مینگهائو هم بدون اعالم قبلی وارد اتاقم شد
مینگهائو_ بلند شو لوکاس ، خوابی؟
روی تخت نشستم
نه بیدارم ، تو کار دیگه ای نداری؟ یک ماهه
لوکاس_
هر روز خونه ما پالسی
48
مینگهائو_ خب من بخاطر توئه فلک زده میام اینجا که
یوقت تنهاییت و فکرت دیوونت نکنه ....... بلند شو از
جات آقا دوماد ، خیر سرت فردا شب متاهل میشیا
لوکاس_ میخوام نشم .... حاال نکه خیلیم پروانه داره
تو دلم پرواز میکنه از شوق
حاال هر چی ، باالخره اتفاقیه که نمیتونی
مینگهائو_
جلوش رو بگیری
لوکاس_ اینارو وللش ..... کنکورو چیکار کردی؟
دانشگاه ملی شانگهای رو که قبول میشم
مینگهائو_
ولی رشته رو مطمئن نیستم ولی به احتمال زیاد
مهندسی کامپیوتر ، امیدوارم که بیارم چون خیلی بهش
عالقه دارم
لوکاس_ منم قبول میشم .... چقدر با یوکی...
مینگهائو_ لوکاس یکم جدی باش ، این موضوع رو
بپذیر که یوکی االن نیست ..... نه اصال اینطور فکر
کن که انگار یوکی بی رحمانه و خودخواهانه ولت
کرده اینجوری تنفر درونت ریشه میزنه و راحت تر
فراموشش میکنی
49
لوکاس_ سعی خودمو میکنم ، در واقع هم همینطوره
چون فاصله عشق و نفرت خیلی کوتاهه
مینگهائو_ بلند شو پسر ..... یک ماهه به خودت
نرسیدی موهات خیلی بلند شده ، هر چقدرم دلت با این
ازدواج نباشه بازم باید خوشتیپ کنی دیگه
لوکاس_ باشه برو بیرون لباسامو بپوشم میام
بعد از نگاه کردن به عکسای یوکی با لبخند تلخی از
اتاق زدم بیرون
بود نگاهی انداختم ، اگر زندگیم جور دیگه ای رقم
میخورد ممکن بود که این کت و شلوار شیک رو
برای مراسم عروسیم با یوکی میپوشیدم
با فکر کردن به این مسئله محال پوزخندی زدم و روی
تختم دراز کشیدم
مینگهائو هم بدون اعالم قبلی وارد اتاقم شد
مینگهائو_ بلند شو لوکاس ، خوابی؟
روی تخت نشستم
نه بیدارم ، تو کار دیگه ای نداری؟ یک ماهه
لوکاس_
هر روز خونه ما پالسی
48
مینگهائو_ خب من بخاطر توئه فلک زده میام اینجا که
یوقت تنهاییت و فکرت دیوونت نکنه ....... بلند شو از
جات آقا دوماد ، خیر سرت فردا شب متاهل میشیا
لوکاس_ میخوام نشم .... حاال نکه خیلیم پروانه داره
تو دلم پرواز میکنه از شوق
حاال هر چی ، باالخره اتفاقیه که نمیتونی
مینگهائو_
جلوش رو بگیری
لوکاس_ اینارو وللش ..... کنکورو چیکار کردی؟
دانشگاه ملی شانگهای رو که قبول میشم
مینگهائو_
ولی رشته رو مطمئن نیستم ولی به احتمال زیاد
مهندسی کامپیوتر ، امیدوارم که بیارم چون خیلی بهش
عالقه دارم
لوکاس_ منم قبول میشم .... چقدر با یوکی...
مینگهائو_ لوکاس یکم جدی باش ، این موضوع رو
بپذیر که یوکی االن نیست ..... نه اصال اینطور فکر
کن که انگار یوکی بی رحمانه و خودخواهانه ولت
کرده اینجوری تنفر درونت ریشه میزنه و راحت تر
فراموشش میکنی
49
لوکاس_ سعی خودمو میکنم ، در واقع هم همینطوره
چون فاصله عشق و نفرت خیلی کوتاهه
مینگهائو_ بلند شو پسر ..... یک ماهه به خودت
نرسیدی موهات خیلی بلند شده ، هر چقدرم دلت با این
ازدواج نباشه بازم باید خوشتیپ کنی دیگه
لوکاس_ باشه برو بیرون لباسامو بپوشم میام
بعد از نگاه کردن به عکسای یوکی با لبخند تلخی از
اتاق زدم بیرون
۳۹۳
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.