زندگی مخفی پارت بیست و سوم بخش دوم
اهیون:چرا به جیمین راجب حست چیزی نگفتی
یونگی به زور لب زد:چون چون میترسیدم
خیلی میترسیدم از ترد شدن
اهیون:تو که جیمین رو میشناختی اون هیچ وقت چنین کاری نمیکرد
یونگی:از بقیه میترسیدم به خاطر گرایشم
اهیون:ولی اونا که ....
عه بپیچ اینجا
یونگی:اوکی
اهیون:همینجاست
یونگی:من نیم ساعت دیگه برمیگردم
آماده باش
اهیون:اوکی
یونگی:میبینمت
اهیون:منم میبینمت
........................................
ادامه دارد...
یونگی به زور لب زد:چون چون میترسیدم
خیلی میترسیدم از ترد شدن
اهیون:تو که جیمین رو میشناختی اون هیچ وقت چنین کاری نمیکرد
یونگی:از بقیه میترسیدم به خاطر گرایشم
اهیون:ولی اونا که ....
عه بپیچ اینجا
یونگی:اوکی
اهیون:همینجاست
یونگی:من نیم ساعت دیگه برمیگردم
آماده باش
اهیون:اوکی
یونگی:میبینمت
اهیون:منم میبینمت
........................................
ادامه دارد...
۱.۷k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.