part 22
part 22
پرش زمانی به صبح 🕐
کوک از خواب بیدار شد و دید لخته و ا.ت هم بدون لباس روی سینش خوابیده کوک تا وقتی که ا.ت از خواب بیدار بشه به صورتش نگاه کرد
۱۵ مین بعد ا.ت کم کم چشم هایش رو باز کرد و بیدار شد
ا.ت : سلام عزیزم
کوک : سلام حالته خوبه ؟
ا.ت : آره چرا نباشم
کوک : یعنی الان نمیخای بزنی تو گوشم ؟
ا.ت : ( سرخ شد )
کوک : یعنی الان داری میگی اگر بهت بگم دوست دختر واقعی من بشو قبول میکنی
ا.ت : نمیدونم ولی تو ی تلاشی بکن
کوک : ا.ت میشه با من بیای به قرار و دست دختر من بشی ؟
ا.ت رفت به سمت صورت کوک و وقتی فقط صورت هاشون چند سانت فاصله داشت گفت :
اره .....دلم میخاد دوست دخترت بشم
کوک صورت ا.ت رو گرفت و بوسه طولانی به لباش زد و بعد چند دقیقه از لباش فاصله گرفت
کوک : چرا اینجوری نگاه میکنی ؟
ا.ت : میخام همیشه نگاهت کنم تو خیلی خوشگلی
کوک بدن ا.ت رو طرف خودش کشید و با دندون هاش ترقوه ا.ت رو خیلی محکم سوراخ کرد
ا.ت : آخ کوک چرا انقدر محکم گاز میگیری اییی
اینجوری جاش میمونه نکن ایییییییییی
کوک بعد ۵ مین دست از سر ترقوه ا.ت برداشت
کوک : ببخشید خانم کوچولو
کوک از روی تخت بلند شد و رفت به طرف حموم
کوک : آهان راستی اگر می خای برو حاضر شو با من بیا سرکار
ا.ت : برای چی ؟
کوک : نمیدونم گفتم شاید بخای بیای اگر نمی....
ا.ت : نه آلان میرم حاضر میشم
کوک : عاا.....باشه
کوک رفت حموم و ا.ت هم لباس هاش رو پوشید و رفت به سمت اتاقش تا بره حموم و حاضر بشه
که جین جلوس سبز شد
ا.ت : هی جین منو ترسوندی
جین :هی هرزه کوچولو خیلی وقته تشنمه بیا اینجا ببینم
جین ا.ت رو بغل کشید و موهاش رو از گردنش زد کنار وقتی خاست گردنش رو زخم کنه
چشمش به زخمی که روی ترقوه ا.ت بود و معلوم بود خیلی تازهست
جین از ا.ت فاصله گرفت و دست هایش رو کرد تو جیبش
جین : هع ...... میبینم هرزه کوچولو صاحب پیدا کرده ولی بدون که نمیشه (سرد)
جین بدون اینکه به ا.ت نگاه کنه رفت توی اتاق تهیونگ
ا.ت یکم گیج بود از حرف های جین ، رفت تو اتاقش و اماده شد ولی یک لحظه هم از فکر اون حرف جین در نیومد ( ولی بدون که نمیشه ) منظورش چی بود اصلا داشت راجب چی حرف میزد
پرش زمانی به ۴۰ مین بعد
بلاخره ا.ت بعد از کلی کلنجار با ذهن خودش حاضر شد و رفت دم در
پارت بعد رو امروز میزارم
پرش زمانی به صبح 🕐
کوک از خواب بیدار شد و دید لخته و ا.ت هم بدون لباس روی سینش خوابیده کوک تا وقتی که ا.ت از خواب بیدار بشه به صورتش نگاه کرد
۱۵ مین بعد ا.ت کم کم چشم هایش رو باز کرد و بیدار شد
ا.ت : سلام عزیزم
کوک : سلام حالته خوبه ؟
ا.ت : آره چرا نباشم
کوک : یعنی الان نمیخای بزنی تو گوشم ؟
ا.ت : ( سرخ شد )
کوک : یعنی الان داری میگی اگر بهت بگم دوست دختر واقعی من بشو قبول میکنی
ا.ت : نمیدونم ولی تو ی تلاشی بکن
کوک : ا.ت میشه با من بیای به قرار و دست دختر من بشی ؟
ا.ت رفت به سمت صورت کوک و وقتی فقط صورت هاشون چند سانت فاصله داشت گفت :
اره .....دلم میخاد دوست دخترت بشم
کوک صورت ا.ت رو گرفت و بوسه طولانی به لباش زد و بعد چند دقیقه از لباش فاصله گرفت
کوک : چرا اینجوری نگاه میکنی ؟
ا.ت : میخام همیشه نگاهت کنم تو خیلی خوشگلی
کوک بدن ا.ت رو طرف خودش کشید و با دندون هاش ترقوه ا.ت رو خیلی محکم سوراخ کرد
ا.ت : آخ کوک چرا انقدر محکم گاز میگیری اییی
اینجوری جاش میمونه نکن ایییییییییی
کوک بعد ۵ مین دست از سر ترقوه ا.ت برداشت
کوک : ببخشید خانم کوچولو
کوک از روی تخت بلند شد و رفت به طرف حموم
کوک : آهان راستی اگر می خای برو حاضر شو با من بیا سرکار
ا.ت : برای چی ؟
کوک : نمیدونم گفتم شاید بخای بیای اگر نمی....
ا.ت : نه آلان میرم حاضر میشم
کوک : عاا.....باشه
کوک رفت حموم و ا.ت هم لباس هاش رو پوشید و رفت به سمت اتاقش تا بره حموم و حاضر بشه
که جین جلوس سبز شد
ا.ت : هی جین منو ترسوندی
جین :هی هرزه کوچولو خیلی وقته تشنمه بیا اینجا ببینم
جین ا.ت رو بغل کشید و موهاش رو از گردنش زد کنار وقتی خاست گردنش رو زخم کنه
چشمش به زخمی که روی ترقوه ا.ت بود و معلوم بود خیلی تازهست
جین از ا.ت فاصله گرفت و دست هایش رو کرد تو جیبش
جین : هع ...... میبینم هرزه کوچولو صاحب پیدا کرده ولی بدون که نمیشه (سرد)
جین بدون اینکه به ا.ت نگاه کنه رفت توی اتاق تهیونگ
ا.ت یکم گیج بود از حرف های جین ، رفت تو اتاقش و اماده شد ولی یک لحظه هم از فکر اون حرف جین در نیومد ( ولی بدون که نمیشه ) منظورش چی بود اصلا داشت راجب چی حرف میزد
پرش زمانی به ۴۰ مین بعد
بلاخره ا.ت بعد از کلی کلنجار با ذهن خودش حاضر شد و رفت دم در
پارت بعد رو امروز میزارم
۲.۵k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.