پسر عموی مغرور من~♡
پسر عموی مغرور من~♡
P35
اتاقی که قبلا داشتم رفتم داخل اتاق و وسایلم رو از ساک بیرون آوردم. وداخل کمد گذاشتم و بعد از اینکه کارام تموم شد از اتاق بیرون اومدم. واز پله های عمارت پایین رفتم و دیدم کوک و اون دختره میون باهم نشستن دارن فیلم عاشقانه میبینن
ا.ت تو ذهنش:وقت کرم ریزی هاهاهاها
ا.ت ویو
رفتم آشپرخانه یه پارچ آب یخ ورداشتم و بردم ریختم روی کوک و میون که مثل جن زده ها پاشیدن
ا.ت:هههههههههه(پاره شدن)
کوک:ا.ت زندت نمیزارم بخدا(داد)
میون:دختره ی کصکش
ا.ت :خودتی جنده ی هرزه حقتونه
که کوک میوفته دنبال ا.ت و ا.ت هم با تمام سرعت میدوئه و بدونه اینکه خودش متوجه بشه میره داخل اتاق کوک و درو میبنده
ا.ت پشت در نفس نفس میزنه که کوک از پشت در میگه
کوک:ا.ت از اتاقم بیا بیرون
ا.ت:چی اتاق تو
کوک:ا.ت(داد)
ا.ت توی ذهنش:یسسسس اومدم اتاقش آره یس آره
ا.ت:نمیام اگه میتونی تو بیا
دیگه صدایی نیومد منم رفتم ببینم چی پیدا میکنم که باهوش درآمد توی اتاقش هیچی نیست پس فقط داخل انباری داشتم باخودم حرف میزدن که در بازشد
ا.ت:چ چی چچی
کوک:فکر کردی میتونی روی من آب یخ بریزی بعد قسر در بری
ا.ت:من؟کی؟من که توی اتاقم بودم
کوک:اومم حالا چرا اتاق من آومدی
ا.ت:اشتباهی اومدم
کوک:که اینطور(پوزخند )
کوک داشت آروم آروم به سمت ا.ت میرفت و ا.ت هم به عقب میرفت که به دیوار برخورد کرد کوک دوتا دستش رو بالا سر ا.ت به دیوار تکیه داد
کوک:چطوره جبران کنی
ا.ت:چ چی(نگرانی)
کوک:میگم چطوره عوض اینکه منو اذیت کردی جبران کنی
ا.ت:شوخیه دیگه؟
کوک:وایسا فکر کنم اومم نه
ا.ت:
P35
اتاقی که قبلا داشتم رفتم داخل اتاق و وسایلم رو از ساک بیرون آوردم. وداخل کمد گذاشتم و بعد از اینکه کارام تموم شد از اتاق بیرون اومدم. واز پله های عمارت پایین رفتم و دیدم کوک و اون دختره میون باهم نشستن دارن فیلم عاشقانه میبینن
ا.ت تو ذهنش:وقت کرم ریزی هاهاهاها
ا.ت ویو
رفتم آشپرخانه یه پارچ آب یخ ورداشتم و بردم ریختم روی کوک و میون که مثل جن زده ها پاشیدن
ا.ت:هههههههههه(پاره شدن)
کوک:ا.ت زندت نمیزارم بخدا(داد)
میون:دختره ی کصکش
ا.ت :خودتی جنده ی هرزه حقتونه
که کوک میوفته دنبال ا.ت و ا.ت هم با تمام سرعت میدوئه و بدونه اینکه خودش متوجه بشه میره داخل اتاق کوک و درو میبنده
ا.ت پشت در نفس نفس میزنه که کوک از پشت در میگه
کوک:ا.ت از اتاقم بیا بیرون
ا.ت:چی اتاق تو
کوک:ا.ت(داد)
ا.ت توی ذهنش:یسسسس اومدم اتاقش آره یس آره
ا.ت:نمیام اگه میتونی تو بیا
دیگه صدایی نیومد منم رفتم ببینم چی پیدا میکنم که باهوش درآمد توی اتاقش هیچی نیست پس فقط داخل انباری داشتم باخودم حرف میزدن که در بازشد
ا.ت:چ چی چچی
کوک:فکر کردی میتونی روی من آب یخ بریزی بعد قسر در بری
ا.ت:من؟کی؟من که توی اتاقم بودم
کوک:اومم حالا چرا اتاق من آومدی
ا.ت:اشتباهی اومدم
کوک:که اینطور(پوزخند )
کوک داشت آروم آروم به سمت ا.ت میرفت و ا.ت هم به عقب میرفت که به دیوار برخورد کرد کوک دوتا دستش رو بالا سر ا.ت به دیوار تکیه داد
کوک:چطوره جبران کنی
ا.ت:چ چی(نگرانی)
کوک:میگم چطوره عوض اینکه منو اذیت کردی جبران کنی
ا.ت:شوخیه دیگه؟
کوک:وایسا فکر کنم اومم نه
ا.ت:
۱۴.۵k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.