خیال تو
#جونگکوک
part: 11
ات: درست شنیدن الان گفتی پیشت بمونن
کوک: اره گفتم
ات: برای چی؟ تو که می خواستی زود تر از دستم خلاص شی
کوک: اینجوری نیست فقط دلم شور میزنه
ات: دلت شور نزنه به اندازه کافی پیشت موندم کل عمارت و خونه زندگیم ول کردم اومدم اینجا کارمم ول کردم
کوک: تو درست میگی ولی
ات: ولی چی چه نقشه ای داری چیه فهمیدی کل پرونده های مهم زیر دست منه میخوای از چنگم درربیاری فکرش ام نکن
کوک: صداتو برای من بلند نکنا من همین الانش ام نسبت به همه تو اوج زندگی میکنم هرکاری ام خواستم تونستم انجام بدم پس اینقدر بلبل زبونی نکن برای من میخوای بری خوب برو به درک فکر کردی عاشقت شدم که نگهت دارم
ات: از حدت داری خیلی زیاده روی میکنی ها
کوک: بخوام زیاده روی کنم میخوای چیکار کنی مثلا
از دید ات'
بهم برخورده بود وسایل هام جمع کردم سری از هتل زدم بیرون که از پشت کشیده شدم
کوک: فکر کردی خیلی زرنگی؟
ات: ولم کن میخوام برم نیازی هم به تو ندارم
کوک: بشین سرجات
ات: ولم کن مرتیکهه الان زنگ میزنم به پلیس امریکا اگه اذییتم کنی
کوک: چجوری میخوای یک مامور قانع کنی که ی مامور پلیس دیگه گرفتتت من اشنا زیاد دارم تو پلیس نمی دونستی بدون بد برای خودت تموم میشه اکه بفهمن مافیایی
ات: بروو بمیر فقطط زندان میرم ولی پیش تو نه
اومد سمتت و برداستایل بغلم کرد برد اتاق
ات: بزارم زمینن مرتیکهه
داشتیم می رفتیم هتل که یکی برگشت گفت همیشه این تازه عروسا دعوا میکنن
ات: خفه شوو (با داد به اینگلیسی گفت)
دیگه ایده نداشتم که بزارتم زمین
محکم شونشو گاز گرفتمم صورتشو جمع کرد ولی منو نزاشت زمین
کوک: بندازمت زمین خودت ناقص میشی
ات: گمشو اون ور بوی خون میدی حالم بد شد
حسابی حرصم گرفته بود کوک رفت حموم و نشسته بودم داشتم با اجوما عمارتم حزف میزدم که حواسش به خونم باشه
که گوشی کوک زنگ خورد
تهیونگ نوشته بود جواب دادم تا اومدم بگم کوم حموم عه که تهیونگ داد زد
تهیونگ: کوک باید اون دختره رو همین امشب بکشیم و تا فردا برگردیم کره که مراسم عروسی برات ردیف کردن
پاهام سست شده بود و اشک تو چشمام جمع شده بود
گوشی قطع کردم که یهو خون دماغ شدم اینقدر حالم بد بود سرب دستم و جلو ببینم گزاشتم کل دستم خون شدش
وسایلم و برداشتم اروم از خونه زدم بیرون
از دید کوک'
از حموم اومدم بیرون و دیدم ات نیست
کوک: شاید رفته یچی بگیره
اومدم بیرون جای لکه های خون و روی زمین دیدم و وسایلش ام نبود
گوشی و برداشتم که به ات زنگ بزنم دیدم دوتا تماس داشتم از تهیونگ یکیش و جواب داده شد بود یکیش نه
سری لباس پوشیدم گوشیمو برداشتم
هرچقدر زنگ میزدم ات جواب نمی داد تو ثانیه جواب داده شد که ات جیغ میزد کمک میخواست ولی بعدش گوشیش از شبکه خارج شد
part: 11
ات: درست شنیدن الان گفتی پیشت بمونن
کوک: اره گفتم
ات: برای چی؟ تو که می خواستی زود تر از دستم خلاص شی
کوک: اینجوری نیست فقط دلم شور میزنه
ات: دلت شور نزنه به اندازه کافی پیشت موندم کل عمارت و خونه زندگیم ول کردم اومدم اینجا کارمم ول کردم
کوک: تو درست میگی ولی
ات: ولی چی چه نقشه ای داری چیه فهمیدی کل پرونده های مهم زیر دست منه میخوای از چنگم درربیاری فکرش ام نکن
کوک: صداتو برای من بلند نکنا من همین الانش ام نسبت به همه تو اوج زندگی میکنم هرکاری ام خواستم تونستم انجام بدم پس اینقدر بلبل زبونی نکن برای من میخوای بری خوب برو به درک فکر کردی عاشقت شدم که نگهت دارم
ات: از حدت داری خیلی زیاده روی میکنی ها
کوک: بخوام زیاده روی کنم میخوای چیکار کنی مثلا
از دید ات'
بهم برخورده بود وسایل هام جمع کردم سری از هتل زدم بیرون که از پشت کشیده شدم
کوک: فکر کردی خیلی زرنگی؟
ات: ولم کن میخوام برم نیازی هم به تو ندارم
کوک: بشین سرجات
ات: ولم کن مرتیکهه الان زنگ میزنم به پلیس امریکا اگه اذییتم کنی
کوک: چجوری میخوای یک مامور قانع کنی که ی مامور پلیس دیگه گرفتتت من اشنا زیاد دارم تو پلیس نمی دونستی بدون بد برای خودت تموم میشه اکه بفهمن مافیایی
ات: بروو بمیر فقطط زندان میرم ولی پیش تو نه
اومد سمتت و برداستایل بغلم کرد برد اتاق
ات: بزارم زمینن مرتیکهه
داشتیم می رفتیم هتل که یکی برگشت گفت همیشه این تازه عروسا دعوا میکنن
ات: خفه شوو (با داد به اینگلیسی گفت)
دیگه ایده نداشتم که بزارتم زمین
محکم شونشو گاز گرفتمم صورتشو جمع کرد ولی منو نزاشت زمین
کوک: بندازمت زمین خودت ناقص میشی
ات: گمشو اون ور بوی خون میدی حالم بد شد
حسابی حرصم گرفته بود کوک رفت حموم و نشسته بودم داشتم با اجوما عمارتم حزف میزدم که حواسش به خونم باشه
که گوشی کوک زنگ خورد
تهیونگ نوشته بود جواب دادم تا اومدم بگم کوم حموم عه که تهیونگ داد زد
تهیونگ: کوک باید اون دختره رو همین امشب بکشیم و تا فردا برگردیم کره که مراسم عروسی برات ردیف کردن
پاهام سست شده بود و اشک تو چشمام جمع شده بود
گوشی قطع کردم که یهو خون دماغ شدم اینقدر حالم بد بود سرب دستم و جلو ببینم گزاشتم کل دستم خون شدش
وسایلم و برداشتم اروم از خونه زدم بیرون
از دید کوک'
از حموم اومدم بیرون و دیدم ات نیست
کوک: شاید رفته یچی بگیره
اومدم بیرون جای لکه های خون و روی زمین دیدم و وسایلش ام نبود
گوشی و برداشتم که به ات زنگ بزنم دیدم دوتا تماس داشتم از تهیونگ یکیش و جواب داده شد بود یکیش نه
سری لباس پوشیدم گوشیمو برداشتم
هرچقدر زنگ میزدم ات جواب نمی داد تو ثانیه جواب داده شد که ات جیغ میزد کمک میخواست ولی بعدش گوشیش از شبکه خارج شد
۴.۸k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.