پارت ۲۹ : Black Woolf...
۵ روز بعد
تهیونگ : امکان نداره
جونگ کوک : اما من میخوام برم
تهیونگ : بچه تو نمیتونی تنها توی این سفر از خودت بر بیای
جونگ کوک : ولی همه دارن میرن تا بتونن قدرتاشون و به دست بیارن واسه ی منی که ۱۸ سال توی این دنیا بودم باید قدرت داشته باشم تا بتونم برم اون دنیا
تهیونگ : جونگ کوک دارم بهت میگم خطرناکه بفهم بچه
جونگ کوک : لطفا ته منم دلم میخواد یه امگای واقعی باشم دلم میخواد قدرت داشته باشم تو نمیتونی منو از این کار محروم کنی
تهیونگ : به یهشرط
جونگ کوک : چه شرطی
تهیونگ : منم میام به این سفر
جونگ کوک : امکان نداره
تهیونگ : رئیس دانشگاهم خیره سرم
جونگ کوک : خودت این سفر و ترتیب دا ی حالا نمیزاری من برم والا چقدر این رئیس دانشگاه بین دانشجو هاش تبعیض قاعل میشه
تهیونگ کمر جونگ کوک و کرفت و کوبوندش به دیوار و با صدای بم و جذابی گفت : اولن اینکه بابام این مسافرت خطرناک رو ترتیب داده تا شما ها بالغ بشید
دومن من به خاطر اینکه نمیخوام دلبر کوچولوی نازم اذیت بشه اجازه نمیدم بره
ثانیاً حالا که قراره بره همراهش میرم تا اذیت نشه
جونگ کوک : از آقای رئیس دانشگاه ممنونم ( کیوت خوردنی )
تهیونگ دیگه از این همه کیوتیه جونگ کوک طاقت نیاورد و جونگ کوک و بغلش کرد و توی بغلش چلوندش و گفت : واییییی خدا چقدر تو کیوتی
تهیوتگ : جونگ کوک آماده ای
جونگ کوک : برین
تهیونگ : امکان نداره
جونگ کوک : اما من میخوام برم
تهیونگ : بچه تو نمیتونی تنها توی این سفر از خودت بر بیای
جونگ کوک : ولی همه دارن میرن تا بتونن قدرتاشون و به دست بیارن واسه ی منی که ۱۸ سال توی این دنیا بودم باید قدرت داشته باشم تا بتونم برم اون دنیا
تهیونگ : جونگ کوک دارم بهت میگم خطرناکه بفهم بچه
جونگ کوک : لطفا ته منم دلم میخواد یه امگای واقعی باشم دلم میخواد قدرت داشته باشم تو نمیتونی منو از این کار محروم کنی
تهیونگ : به یهشرط
جونگ کوک : چه شرطی
تهیونگ : منم میام به این سفر
جونگ کوک : امکان نداره
تهیونگ : رئیس دانشگاهم خیره سرم
جونگ کوک : خودت این سفر و ترتیب دا ی حالا نمیزاری من برم والا چقدر این رئیس دانشگاه بین دانشجو هاش تبعیض قاعل میشه
تهیونگ کمر جونگ کوک و کرفت و کوبوندش به دیوار و با صدای بم و جذابی گفت : اولن اینکه بابام این مسافرت خطرناک رو ترتیب داده تا شما ها بالغ بشید
دومن من به خاطر اینکه نمیخوام دلبر کوچولوی نازم اذیت بشه اجازه نمیدم بره
ثانیاً حالا که قراره بره همراهش میرم تا اذیت نشه
جونگ کوک : از آقای رئیس دانشگاه ممنونم ( کیوت خوردنی )
تهیونگ دیگه از این همه کیوتیه جونگ کوک طاقت نیاورد و جونگ کوک و بغلش کرد و توی بغلش چلوندش و گفت : واییییی خدا چقدر تو کیوتی
تهیوتگ : جونگ کوک آماده ای
جونگ کوک : برین
۹.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.