( دو راهی عشق) پارت ۲
صبح
از زبان ا/ت
بیدار شدم و رفتم پایین
سلام کردم
بقیه هم سلام کردن
نامجون نبود
گفتم: نامجون کجاست ؟
جیمین: رفت بیرون کار داشت
گفتم: آها ؛ غذا داریم که بخورم ؟
کوک : جین هیونگ داخل آشپزخونس داره درست میکنه
گفتم: پس برم اگه حاضر بود بخورم
تهیونگ گفت: برای منم بیارررر ( با صدای بلند)
گفتم: باشه میارم آروم تر کر شدم
رفتم آشپزخونه یونگی و جیهوپ و جین در حال آشپزی بودن
سلام کردم
جیهوپ: سلام ا/ت
جین: چه عجب بیدار شدی
یونگی سریع از آشپزخونه رفت بیرون
گفتم: یونگی مشکل خاصی با من داره تا من رو میبینه سریع میره
جیهوپ : نامجون برات تعریف نکرده ؟
گفتم: چی رو ؟
جیهوپ اومد صحبت کنه که جین گفت: هیچی ؛ دنبال چیزی میگشتی داخل آشپزخونه ؟
گفتم: اره کوک گفت که داری غذا درست میکنی ؛ گفتم اگه حاضره میشه یکمی بخورم ؟
جین : هنوز حاضر نیست یکم دیگه حاضر میشه
گفتم: باشه من برم دیگه
رفتم داخل حال ( همون پذیرایی) دیدم کوک و ته داشتن بازی میکردن
نشستم
جیمین: ا/ت میخوای باهم بازی کنیم دست بعد ؟
گفتم: اره بازی کنیم
۳۰ دقیقه بعد
از زبان ا/ت
گفتم: جیمین برای دفعه دهم بهم باختی هنوز نمیخوای شکست رو قبول کنی ؟
جیمین : دیگه قبول کردم؛ تو خیلی خوب بازی میکنی
یهو صدای نامجون اومد : مربیش خوب بوده
همه ب گشتیم سمتش
مثل بچه کوچولو ها رفتم پریدم بغلش و گفتم: کجا بودیبییی
گفت : کار داشتم
کوک : هیونگ شیر موز گرفتی برامممم ؟
نامجون: اره گرفتم
گفتم: کوک تو هم شیر موز میخوری ؟؟؟ ( با ذوق )
ته : کوک کم مونده با شیر موز ازدواج هم بکنه
گفتم: میشه به من هم بدی ؟
کوک : نه خیر شیر موز های خودمههه
نامجون: ا/ت بیا
برگشتم سمتش و یه باکس شیر موز داد دستم گفتم : مرسییییی اوپاااااا ( با ذوق در حد مرگ)
نامجون هم لبخندی زد و گفت: خواهش میکنم خانوم کوچولو
گفتم: من کوچولو نیستممممم
نامجون: قدت که این رو میگه
اخم کردم
نامجون: قهر نکن کوچولو
گفتم:
...
شرایط
لایک ۲۰ ✓
کامنت ۳۰ ✓
تعداد فالور ها هم ۱۶۰ بشه ✓
تا شب انجام بدید پارت بعدی رو میزارم براتون
از زبان ا/ت
بیدار شدم و رفتم پایین
سلام کردم
بقیه هم سلام کردن
نامجون نبود
گفتم: نامجون کجاست ؟
جیمین: رفت بیرون کار داشت
گفتم: آها ؛ غذا داریم که بخورم ؟
کوک : جین هیونگ داخل آشپزخونس داره درست میکنه
گفتم: پس برم اگه حاضر بود بخورم
تهیونگ گفت: برای منم بیارررر ( با صدای بلند)
گفتم: باشه میارم آروم تر کر شدم
رفتم آشپزخونه یونگی و جیهوپ و جین در حال آشپزی بودن
سلام کردم
جیهوپ: سلام ا/ت
جین: چه عجب بیدار شدی
یونگی سریع از آشپزخونه رفت بیرون
گفتم: یونگی مشکل خاصی با من داره تا من رو میبینه سریع میره
جیهوپ : نامجون برات تعریف نکرده ؟
گفتم: چی رو ؟
جیهوپ اومد صحبت کنه که جین گفت: هیچی ؛ دنبال چیزی میگشتی داخل آشپزخونه ؟
گفتم: اره کوک گفت که داری غذا درست میکنی ؛ گفتم اگه حاضره میشه یکمی بخورم ؟
جین : هنوز حاضر نیست یکم دیگه حاضر میشه
گفتم: باشه من برم دیگه
رفتم داخل حال ( همون پذیرایی) دیدم کوک و ته داشتن بازی میکردن
نشستم
جیمین: ا/ت میخوای باهم بازی کنیم دست بعد ؟
گفتم: اره بازی کنیم
۳۰ دقیقه بعد
از زبان ا/ت
گفتم: جیمین برای دفعه دهم بهم باختی هنوز نمیخوای شکست رو قبول کنی ؟
جیمین : دیگه قبول کردم؛ تو خیلی خوب بازی میکنی
یهو صدای نامجون اومد : مربیش خوب بوده
همه ب گشتیم سمتش
مثل بچه کوچولو ها رفتم پریدم بغلش و گفتم: کجا بودیبییی
گفت : کار داشتم
کوک : هیونگ شیر موز گرفتی برامممم ؟
نامجون: اره گرفتم
گفتم: کوک تو هم شیر موز میخوری ؟؟؟ ( با ذوق )
ته : کوک کم مونده با شیر موز ازدواج هم بکنه
گفتم: میشه به من هم بدی ؟
کوک : نه خیر شیر موز های خودمههه
نامجون: ا/ت بیا
برگشتم سمتش و یه باکس شیر موز داد دستم گفتم : مرسییییی اوپاااااا ( با ذوق در حد مرگ)
نامجون هم لبخندی زد و گفت: خواهش میکنم خانوم کوچولو
گفتم: من کوچولو نیستممممم
نامجون: قدت که این رو میگه
اخم کردم
نامجون: قهر نکن کوچولو
گفتم:
...
شرایط
لایک ۲۰ ✓
کامنت ۳۰ ✓
تعداد فالور ها هم ۱۶۰ بشه ✓
تا شب انجام بدید پارت بعدی رو میزارم براتون
۱۳.۰k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.