زنی که در نهایت به گوشت چرخ کرده تبدیل شد
آدولف لوتگرت در دهه 1870 از آلمان به ایالات متحده آمد و در شیکاگو ساکن شد. او بلافاصله شروع به راه اندازی کسب و کار سوسیس خود در اینجا کرد و این سوسیس ها در بین مردم محلی بسیار محبوب بود. همسر اول آدولف در سال 1877 درگذشت و او را با چهار فرزند رها کرد و چند ماه بعد او قبلاً با یک زن آلمانی به نام لوئیز بیکنز ازدواج کرد. تقاضا برای سوسیس های خوشمزه افزایش یافت، سود لوتگرت افزایش یافت و در سال 1894 تصمیم گرفت یک کارخانه بزرگ سوسیس بسازد.
لوتگرت درست در کنار کارخانه سوسیس سازی چهار طبقه، یک عمارت بزرگ سه طبقه برای خود، همسر و فرزندانش ساخت. همه چیز برای او هم در تجارت و هم در زندگی خانوادگی خوب پیش رفت. لوئیز بیکنز زنی بسیار جذاب بود که 10 سال از همسرش کوچکتر بود. او کوتاه قد و از نظر هیکل بسیار برازنده بود و همین امر باعث شد در کنار آدولف بیشتر شبیه دخترش شود. برای عروسی، آدولف یک حلقه طلای سنگین را به او هدیه داد که مخصوص لوئیز ساخته شده بود. داخل انگشتر "LL" (لویز و لوئیس) حکاکی شده بود. سپس لوتگرت هنوز نمی دانست که این انگشتر است که هم کار و هم زندگی او را خراب می کند.
با این حال، زندگی شاد همسران به زودی شروع به شکستن کرد، آنها اغلب شروع به بحث و جدل بر سر هر چیز کوچکی کردند و همه همسایه ها و حتی کارگران کارخانه این اختلافات را شنیدند. در پایان، لوتگرت آنقدر از این موضوع خسته شد که برای زندگی در دفتر خود در کارخانه نقل مکان کرد. و در 1 مه 1897، لوئیز ناگهان در جایی ناپدید شد و هیچ اثری نداشت. پسران بزرگتر شروع به جستجوی مادر خود کردند و نزد پدرشان در کارخانه آمدند، اما آدولف به آنها گفت که همسرش دیروز به دیدن خواهرش رفته است. چند روز گذشت و لوئیز هنوز جایی پیدا نشد. اولین کسی که صبرش را از دست داد، دیدریش بیکنز، برادر لوئیز بود که گزارشی را در مورد خواهر ناپدیدش به پلیس ارائه کرد. کاپیتان متعهد شد که پرونده او را بررسی کند. هرمان شوتر که به عنوان یک کارآگاه بی رحم اما صادق توصیف شده است.
شوتر و دستیارانش جستجوی لوئیز را با مصاحبه با همسایگان و بستگانش آغاز کردند. به سرعت مشخص شد که او پیش خواهرش نرفته و هیچ یک از بستگانش در روزهای اخیر اصلا او را ندیده اند. و از همسایه ها، کاپیتان از دعواهای مکرر لوئیز با شوهرش مطلع شد. سپس کاپیتان حدس زد که از یکی از کارمندان کارخانه سوسیس به نام ویلهلم فولپک سؤال کند و او گفت که لوئیز را در حال ورود به کارخانه دید. سپس نگهبان شب تأیید کرد که لوئیز را در اواخر عصر در کارخانه دیده است که همزمان با شوهرش آدولف بود.
هنگامی که همان نگهبان گفت که لوتگرت به او دستور داده است تا تمام شب کارخانه را ترک کند، اولین سوء ظن های شوتر به وجود آمد. وقتی متوجه شد که قبل از ناپدید شدن لوئیز، کارخانه به مدت 10 هفته برای سازماندهی مجدد تعطیل شده بود، آنها مشکوک شدند. یک روز قبل از ناپدید شدن لوئیز، لوئتگرت 378 پوند پتاس خام (کربنات پتاسیم) و 50 پوند آرسنیک سفارش داد. پس از آن، طرح واضحی در سر شوتر ردیف شد. سوسیس ساز همسرش را کشت و سپس او را در اسید جوشاند و پس از آن بقایای آن را در کوره کارخانه سوزاند. با در نظر گرفتن این نظریه، مردان شوتر جستجوی خود را در زیرزمین کارخانه آغاز کردند، جایی که یک خمره بزرگ مرغ خرد شده در نزدیکی فرها قرار داشت.
گوشت از خمره خارج شد و بقایای ضخیم پایین آن به دقت بررسی شد تا استخوان ها یا تکه های پارچه لباس های لوئیز وجود داشته باشد. و به زودی افسر والتر دین در آنجا تکه ای از جمجمه انسان و بخشی از یک حلقه طلایی را یافت که روی آن "LL" حکاکی شده بود - حلقه های لوئیز. در 7 مه 1897، آدولف لوتگرت رسماً به قتل همسرش متهم و دستگیر شد، علیرغم اینکه او فریاد می زد بیگناه است. جستجو برای بقایای لوئیز ادامه یافت، اما چیز دیگری یافت نشد. با این حال یک تکه انگشتر برای اتهامات کافی بود. وقتی جزئیات جنایت در مطبوعات ظاهر شد ، نسخه کاملاً متفاوتی به سرعت در بین ساکنان محلی پخش شد جسد لوئیز در اسید و اجاق سوزانده نشد ، بلکه به عنوان گوشت چرخ کرده برای سوسیس قرار داده شد.
و از آنجایی که روزهای زیادی از قتل او و دستگیری شوهرش می گذرد، احتمالاً سوسیس بدن او قبلاً خریداری و خورده شده است. مردم از چنین افکاری به وحشت افتادند. ناگفته نماند که پس از آن هیچ کس دیگری محصولات لوتگرت را خریداری نکرد.
لوتگرت درست در کنار کارخانه سوسیس سازی چهار طبقه، یک عمارت بزرگ سه طبقه برای خود، همسر و فرزندانش ساخت. همه چیز برای او هم در تجارت و هم در زندگی خانوادگی خوب پیش رفت. لوئیز بیکنز زنی بسیار جذاب بود که 10 سال از همسرش کوچکتر بود. او کوتاه قد و از نظر هیکل بسیار برازنده بود و همین امر باعث شد در کنار آدولف بیشتر شبیه دخترش شود. برای عروسی، آدولف یک حلقه طلای سنگین را به او هدیه داد که مخصوص لوئیز ساخته شده بود. داخل انگشتر "LL" (لویز و لوئیس) حکاکی شده بود. سپس لوتگرت هنوز نمی دانست که این انگشتر است که هم کار و هم زندگی او را خراب می کند.
با این حال، زندگی شاد همسران به زودی شروع به شکستن کرد، آنها اغلب شروع به بحث و جدل بر سر هر چیز کوچکی کردند و همه همسایه ها و حتی کارگران کارخانه این اختلافات را شنیدند. در پایان، لوتگرت آنقدر از این موضوع خسته شد که برای زندگی در دفتر خود در کارخانه نقل مکان کرد. و در 1 مه 1897، لوئیز ناگهان در جایی ناپدید شد و هیچ اثری نداشت. پسران بزرگتر شروع به جستجوی مادر خود کردند و نزد پدرشان در کارخانه آمدند، اما آدولف به آنها گفت که همسرش دیروز به دیدن خواهرش رفته است. چند روز گذشت و لوئیز هنوز جایی پیدا نشد. اولین کسی که صبرش را از دست داد، دیدریش بیکنز، برادر لوئیز بود که گزارشی را در مورد خواهر ناپدیدش به پلیس ارائه کرد. کاپیتان متعهد شد که پرونده او را بررسی کند. هرمان شوتر که به عنوان یک کارآگاه بی رحم اما صادق توصیف شده است.
شوتر و دستیارانش جستجوی لوئیز را با مصاحبه با همسایگان و بستگانش آغاز کردند. به سرعت مشخص شد که او پیش خواهرش نرفته و هیچ یک از بستگانش در روزهای اخیر اصلا او را ندیده اند. و از همسایه ها، کاپیتان از دعواهای مکرر لوئیز با شوهرش مطلع شد. سپس کاپیتان حدس زد که از یکی از کارمندان کارخانه سوسیس به نام ویلهلم فولپک سؤال کند و او گفت که لوئیز را در حال ورود به کارخانه دید. سپس نگهبان شب تأیید کرد که لوئیز را در اواخر عصر در کارخانه دیده است که همزمان با شوهرش آدولف بود.
هنگامی که همان نگهبان گفت که لوتگرت به او دستور داده است تا تمام شب کارخانه را ترک کند، اولین سوء ظن های شوتر به وجود آمد. وقتی متوجه شد که قبل از ناپدید شدن لوئیز، کارخانه به مدت 10 هفته برای سازماندهی مجدد تعطیل شده بود، آنها مشکوک شدند. یک روز قبل از ناپدید شدن لوئیز، لوئتگرت 378 پوند پتاس خام (کربنات پتاسیم) و 50 پوند آرسنیک سفارش داد. پس از آن، طرح واضحی در سر شوتر ردیف شد. سوسیس ساز همسرش را کشت و سپس او را در اسید جوشاند و پس از آن بقایای آن را در کوره کارخانه سوزاند. با در نظر گرفتن این نظریه، مردان شوتر جستجوی خود را در زیرزمین کارخانه آغاز کردند، جایی که یک خمره بزرگ مرغ خرد شده در نزدیکی فرها قرار داشت.
گوشت از خمره خارج شد و بقایای ضخیم پایین آن به دقت بررسی شد تا استخوان ها یا تکه های پارچه لباس های لوئیز وجود داشته باشد. و به زودی افسر والتر دین در آنجا تکه ای از جمجمه انسان و بخشی از یک حلقه طلایی را یافت که روی آن "LL" حکاکی شده بود - حلقه های لوئیز. در 7 مه 1897، آدولف لوتگرت رسماً به قتل همسرش متهم و دستگیر شد، علیرغم اینکه او فریاد می زد بیگناه است. جستجو برای بقایای لوئیز ادامه یافت، اما چیز دیگری یافت نشد. با این حال یک تکه انگشتر برای اتهامات کافی بود. وقتی جزئیات جنایت در مطبوعات ظاهر شد ، نسخه کاملاً متفاوتی به سرعت در بین ساکنان محلی پخش شد جسد لوئیز در اسید و اجاق سوزانده نشد ، بلکه به عنوان گوشت چرخ کرده برای سوسیس قرار داده شد.
و از آنجایی که روزهای زیادی از قتل او و دستگیری شوهرش می گذرد، احتمالاً سوسیس بدن او قبلاً خریداری و خورده شده است. مردم از چنین افکاری به وحشت افتادند. ناگفته نماند که پس از آن هیچ کس دیگری محصولات لوتگرت را خریداری نکرد.
۳.۴k
۲۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.