دزد p4
(دخترا میخوابن)
...جونگ کوک...
این دخترای توهمی رو ببین...اشکالی نداره یکم دیگه که اینجا باشن میفهمن نباید راجب رئیسشون اینجوری حرف بزنن...بهتره منم برم بخوابم
(جونگ کوک میره تو اتاقش و میخوابه...فردا)
...ا/ت...
با صدای ایشا از خواب بلند شدم
ایشا:ا/ت بلند شو نکنه میخوای اجوما تنبیهت کنه؟
ا/ت:باشه باشه بیدارم (خواب الود)
(ا/ت بلند میشه و با دخترا به سمت اشپزخونه میرن)
اجوما:خوبه که به موقع اومدین حالا صبحانه تون رو بخورین بعدش بهتون میگم چیکار کنین
دخترا:چشم
(دخترا صبحانه شون رو میخورن و کارایی که اجوما بهشون میگه رو انجام میدن)
...جونگ کوک...
از خواب بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم وقتی کارم تموم شد رفتم کنار پشت میز نشستم و صبحانه خوردم اون دختره...اسمش چی بود؟ ا/ت؟ اره ا/ت بود داشت ظرفا رو میشست...اصلا به من چه؟
(اجوما به طرف جونگ کوک میاد)
اجوما:مهمونات کی میان؟
جونگ کوک:شب،شما میتونین کاراتونو غروب انجام بدین
اجوما:خودم میدونم کی شروع کنم لازم نکرده تو بهم بگی
(هانا و ا/ت درحال حرف زدن با همدیگه)
هانا:اجوما چرا اینجوری با رئیس رفتار میکنه؟ مگه اجوما هم بزور نیوردن؟
ا/ت:نمیدونم فکر کنم خودش خواسته
هانا:خودش خواسته کلفت بشه؟
ا/ت:ما چیزی نمیدونیم شاید مامانشه یا خواهرش من از کجا بدونم
هانا:شاید ولی خب حالا که اینجاییم باید بیشتر راجب اینجا بدونیم
ا/ت:بهتره نری سراغ کاری که همیشه میکنی
هانا:چیکار؟
ا/ت:خب معلومه تو همیشه کنجکاوی و تا چیزی رو نفهمی ول نمیکنی همیشه اینجوری به خودت یا بقیه اسیب زدی
هانا:نگران نباش مراقبم
ا/ت:هانا فقط سرت تو کار خودت باشه
هانا:اصلا مگه تو رئیسمی؟ هرکاری بخوام میکنم
اجوما:میشه دهنتونو ببندین و کارتونو انجام بدین؟
ا/ت،هانا:ببخشید
(هانا و ا/ت به کارشون میرسن)
اجوما:خب داشتی میگفتی
(جونگ کوک به ا/ت نگاه میکنه و حواسش به اجوما نیست)
اجوما:هوی با توئم
جونگ کوک:...
اجوما:داری به کی نگاه میکنی؟
جونگ کوک:عام...به هیچکس
اجوما:نکنه از این دخترا خوشت میاد؟
جونگ کوک:دیوونه شدی؟فقط حواسم پرت شد
اجوما:باشه تو خوبی
ادمین:اجوما و جونگ کوک حرفاشون تموم میشه و زمان میگذره تا شب مهمون های جونگ کوک یعنی تهیونگ،جیمین،هوسوک،یونگی،نامجون،سوکجین میان تو عمارت جونگ کوک توی اتاق پذیرایی میشینن و راجب ماموریتشون حرف میزنن
نامجون:خوبه پس نقشه مون قراره خوب پیش بره البته اگه پخمه نباشین و کارتونو درست انجام بدین
جونگ کوک:نگران نباش خوب پیش میره
هوسوک:هی من دیگه خسته شدم بیاید یکم باهم گپ بزنیم اجوما! برامون یکم نوشیدنی بیار
اجوما:باشه،ا/ت یکم براشون نوشیدنی ببر
ا/ت:من؟
اجوما:اره زودباش
ا/ت:ب...باشه
#فیک
...جونگ کوک...
این دخترای توهمی رو ببین...اشکالی نداره یکم دیگه که اینجا باشن میفهمن نباید راجب رئیسشون اینجوری حرف بزنن...بهتره منم برم بخوابم
(جونگ کوک میره تو اتاقش و میخوابه...فردا)
...ا/ت...
با صدای ایشا از خواب بلند شدم
ایشا:ا/ت بلند شو نکنه میخوای اجوما تنبیهت کنه؟
ا/ت:باشه باشه بیدارم (خواب الود)
(ا/ت بلند میشه و با دخترا به سمت اشپزخونه میرن)
اجوما:خوبه که به موقع اومدین حالا صبحانه تون رو بخورین بعدش بهتون میگم چیکار کنین
دخترا:چشم
(دخترا صبحانه شون رو میخورن و کارایی که اجوما بهشون میگه رو انجام میدن)
...جونگ کوک...
از خواب بلند شدم و به سمت دستشویی رفتم وقتی کارم تموم شد رفتم کنار پشت میز نشستم و صبحانه خوردم اون دختره...اسمش چی بود؟ ا/ت؟ اره ا/ت بود داشت ظرفا رو میشست...اصلا به من چه؟
(اجوما به طرف جونگ کوک میاد)
اجوما:مهمونات کی میان؟
جونگ کوک:شب،شما میتونین کاراتونو غروب انجام بدین
اجوما:خودم میدونم کی شروع کنم لازم نکرده تو بهم بگی
(هانا و ا/ت درحال حرف زدن با همدیگه)
هانا:اجوما چرا اینجوری با رئیس رفتار میکنه؟ مگه اجوما هم بزور نیوردن؟
ا/ت:نمیدونم فکر کنم خودش خواسته
هانا:خودش خواسته کلفت بشه؟
ا/ت:ما چیزی نمیدونیم شاید مامانشه یا خواهرش من از کجا بدونم
هانا:شاید ولی خب حالا که اینجاییم باید بیشتر راجب اینجا بدونیم
ا/ت:بهتره نری سراغ کاری که همیشه میکنی
هانا:چیکار؟
ا/ت:خب معلومه تو همیشه کنجکاوی و تا چیزی رو نفهمی ول نمیکنی همیشه اینجوری به خودت یا بقیه اسیب زدی
هانا:نگران نباش مراقبم
ا/ت:هانا فقط سرت تو کار خودت باشه
هانا:اصلا مگه تو رئیسمی؟ هرکاری بخوام میکنم
اجوما:میشه دهنتونو ببندین و کارتونو انجام بدین؟
ا/ت،هانا:ببخشید
(هانا و ا/ت به کارشون میرسن)
اجوما:خب داشتی میگفتی
(جونگ کوک به ا/ت نگاه میکنه و حواسش به اجوما نیست)
اجوما:هوی با توئم
جونگ کوک:...
اجوما:داری به کی نگاه میکنی؟
جونگ کوک:عام...به هیچکس
اجوما:نکنه از این دخترا خوشت میاد؟
جونگ کوک:دیوونه شدی؟فقط حواسم پرت شد
اجوما:باشه تو خوبی
ادمین:اجوما و جونگ کوک حرفاشون تموم میشه و زمان میگذره تا شب مهمون های جونگ کوک یعنی تهیونگ،جیمین،هوسوک،یونگی،نامجون،سوکجین میان تو عمارت جونگ کوک توی اتاق پذیرایی میشینن و راجب ماموریتشون حرف میزنن
نامجون:خوبه پس نقشه مون قراره خوب پیش بره البته اگه پخمه نباشین و کارتونو درست انجام بدین
جونگ کوک:نگران نباش خوب پیش میره
هوسوک:هی من دیگه خسته شدم بیاید یکم باهم گپ بزنیم اجوما! برامون یکم نوشیدنی بیار
اجوما:باشه،ا/ت یکم براشون نوشیدنی ببر
ا/ت:من؟
اجوما:اره زودباش
ا/ت:ب...باشه
#فیک
۲.۱k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.