🖤 پادشاه من🖤
🖤 پادشاه من🖤
پارت 2
که یهو اجوما میخواست بهم سیلی بزنه که یونا دستشو گرفت و گفت
یونا: فکرشم نکن بهت اجازه ی همچین کاری بدم
اجوما: دخترای چش سفید حالا که اینطور شد باید دستشویی بشورین
از زبان ا.ت
یونا دستمو گرفت تا بریم کارمونو کنیم ، من تو شک بودم اما نه برای اینکه داشتم سیلی میخوردم به خاطر حالی که یونا ، اصن نرمال نبود حتی دیشب باید پرویید میشد اما اتفاقی نیافتاد که یهو دیدم بالا اورد سریع رفت سمت روشویی، حالش خوب نبود( فکر کنم یه حدسایی زدی 🙂) که دیدم برگشت سمتم و بغلم کرد و گریه کرد من ازش جدا شدم و گفتم
ا.ت: چیشده عزیزم چرا گریه میکنی
یونا: هق هق ا.ت هرچی سعی کردم بهت نگم ولی نتونستم هق
ا.ت : بگو چی شده
یونا : ا.ت یک ماه پیش موقعی که پارتی گرفته بودن تو عمارت من اومدم هق برم سمت اشپزخونه که یهو یکی دهنمو گرفت و منو برد اتاق همه جا تارک بود که اون شروع کرد🖤 اینو میسپارم به ذهن های پاکتون 🙃🙂🖤 و الان هم باردارم
از زبان ا.ت
نه من نمیتونم قبول کنم که خواهرم اینجوری زجر بکشه اگه اون عوضی که با خواهرم اینکارو کرده پیدا کنم میکشمش که یهو.......
سویی : بازم بلدین یه دستشویی بشورین زود کارتونو تموم کنین
یونا و ا.ت : اوکی بابااااااا ااااا
ا.ت : من یادمه که دوست منحرفم به من درباره ی سقط بچه یه چیزی گف بلخره یه جا به درد خورد « دوست منحرفتو تگ کن »
یونا : هق یعنی با دمنوش میتونم خلاص شم
ا.ت : اگه با اون حل نشد یه کاری میکنم تو نگران نباش
از زبان ا.ت
که یهو صدای اجوما رو شنیدیم که گفت..................
پارت 2
که یهو اجوما میخواست بهم سیلی بزنه که یونا دستشو گرفت و گفت
یونا: فکرشم نکن بهت اجازه ی همچین کاری بدم
اجوما: دخترای چش سفید حالا که اینطور شد باید دستشویی بشورین
از زبان ا.ت
یونا دستمو گرفت تا بریم کارمونو کنیم ، من تو شک بودم اما نه برای اینکه داشتم سیلی میخوردم به خاطر حالی که یونا ، اصن نرمال نبود حتی دیشب باید پرویید میشد اما اتفاقی نیافتاد که یهو دیدم بالا اورد سریع رفت سمت روشویی، حالش خوب نبود( فکر کنم یه حدسایی زدی 🙂) که دیدم برگشت سمتم و بغلم کرد و گریه کرد من ازش جدا شدم و گفتم
ا.ت: چیشده عزیزم چرا گریه میکنی
یونا: هق هق ا.ت هرچی سعی کردم بهت نگم ولی نتونستم هق
ا.ت : بگو چی شده
یونا : ا.ت یک ماه پیش موقعی که پارتی گرفته بودن تو عمارت من اومدم هق برم سمت اشپزخونه که یهو یکی دهنمو گرفت و منو برد اتاق همه جا تارک بود که اون شروع کرد🖤 اینو میسپارم به ذهن های پاکتون 🙃🙂🖤 و الان هم باردارم
از زبان ا.ت
نه من نمیتونم قبول کنم که خواهرم اینجوری زجر بکشه اگه اون عوضی که با خواهرم اینکارو کرده پیدا کنم میکشمش که یهو.......
سویی : بازم بلدین یه دستشویی بشورین زود کارتونو تموم کنین
یونا و ا.ت : اوکی بابااااااا ااااا
ا.ت : من یادمه که دوست منحرفم به من درباره ی سقط بچه یه چیزی گف بلخره یه جا به درد خورد « دوست منحرفتو تگ کن »
یونا : هق یعنی با دمنوش میتونم خلاص شم
ا.ت : اگه با اون حل نشد یه کاری میکنم تو نگران نباش
از زبان ا.ت
که یهو صدای اجوما رو شنیدیم که گفت..................
۷.۷k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.