عمارت خونین(35)🖤
سلام سلام من اومدممم👋👋👋 دوستان حمایت که یادتون نرفتهه؟حمایت کنید تا من تا شب پارت جدید بزارماات
جونگکوک:
قطره اشکی از چشمام پایین اومد که سالیان سال بود نبومده بود ودرد قلبی گرفته بودم که مدت ها نچشیدهدبودمش خیلی سخت بود فکر نمیکردم هیچوقت دوریش انقدر سخت باشه زمان خیلی سریع میرع ومیاد انقدری سریع که من نفهمیدم کی عاشق این دختر شدم انقدر سریع که نفهمیدم اصلا کی ازش جدا شدم اصلا مگه من گریه کردن بلد بودم که این اشک ها الان تند تند داشتنند پایین میومدند؟؟؟
تهیونگ:حواست کجاس جونگکوک میدونی چند دیقه هست دارم در میزنم؟ ا ا این چ چه حا حالیه؟ت تو داری گریه میکنیییی؟؟؟
جونگکوک:برو بیرون تهیونگ اصلا حوصله تورا و هیچکس دیگه ای را ندارم
تهیونگ:بع خودت بیااا اگه نمیتوسنتی دوریش را تحمل کنی چرا گفتی بره هان؟
جونگکوک:عوضیییی به خاطر خودش گفتم فهمیدی؟؟حالا هم برو ومنا به حال خودم بزار
دیدم تهیونگ با قدمای محکم سمتم اومد ونشست هیچی نگفت به خاطر حرفای که نمیدونم به خاطر شکسته شدن قلبم بهش زدم یا به خاطر شکسته شدن روحم
سرما گذاشت روی سینش
انگار خیلی وقت بود نیاز داشتم به همچین چیزی انگار واقعا نیازش داشتم
نفهمیدم چرا ولی ارامش پیدا کردم
مثل بچه ای که توی بغل مادرش ارامش میگیره
همیشه تهیونگ بهترین دوستم بود! همیشهه
ا٫ت:
هع خنده دارههه ها ها واقعا خنده دارههه
ت تو کی هستی روانی که منا گذاشتی سر کارت هانننن؟؟؟
راننده:خانم اینجا پیاده میشید ؟؟
ا٫ت: ببین چیکارت نمیکنم جئون جونگ کوککک آدمت میکمک من ؟ادم؟بازیچم؟؟
راننده:خانمم؟
ا٫ت:بمیری الهیییی که منا دیوونه کردیییی
راننده:خانم باشماممم(با صدای نسبتا بلند)
ا٫ت:,عههه ببخشبد نفهمیدم جانم؟
راننده:میگم اینجا پیاده میشید ؟
اصلا حواسم نبود دم در خونم وفقط داشتم بلند بلند بهش فوش میدادم اصلا چرااا؟؟خوب اره ازش خوشم اومده بود ولی کشته مردش نیستم که به خاطر حرص بخورم که
ا٫ت:اره همینجا
جونگکوک:
قطره اشکی از چشمام پایین اومد که سالیان سال بود نبومده بود ودرد قلبی گرفته بودم که مدت ها نچشیدهدبودمش خیلی سخت بود فکر نمیکردم هیچوقت دوریش انقدر سخت باشه زمان خیلی سریع میرع ومیاد انقدری سریع که من نفهمیدم کی عاشق این دختر شدم انقدر سریع که نفهمیدم اصلا کی ازش جدا شدم اصلا مگه من گریه کردن بلد بودم که این اشک ها الان تند تند داشتنند پایین میومدند؟؟؟
تهیونگ:حواست کجاس جونگکوک میدونی چند دیقه هست دارم در میزنم؟ ا ا این چ چه حا حالیه؟ت تو داری گریه میکنیییی؟؟؟
جونگکوک:برو بیرون تهیونگ اصلا حوصله تورا و هیچکس دیگه ای را ندارم
تهیونگ:بع خودت بیااا اگه نمیتوسنتی دوریش را تحمل کنی چرا گفتی بره هان؟
جونگکوک:عوضیییی به خاطر خودش گفتم فهمیدی؟؟حالا هم برو ومنا به حال خودم بزار
دیدم تهیونگ با قدمای محکم سمتم اومد ونشست هیچی نگفت به خاطر حرفای که نمیدونم به خاطر شکسته شدن قلبم بهش زدم یا به خاطر شکسته شدن روحم
سرما گذاشت روی سینش
انگار خیلی وقت بود نیاز داشتم به همچین چیزی انگار واقعا نیازش داشتم
نفهمیدم چرا ولی ارامش پیدا کردم
مثل بچه ای که توی بغل مادرش ارامش میگیره
همیشه تهیونگ بهترین دوستم بود! همیشهه
ا٫ت:
هع خنده دارههه ها ها واقعا خنده دارههه
ت تو کی هستی روانی که منا گذاشتی سر کارت هانننن؟؟؟
راننده:خانم اینجا پیاده میشید ؟؟
ا٫ت: ببین چیکارت نمیکنم جئون جونگ کوککک آدمت میکمک من ؟ادم؟بازیچم؟؟
راننده:خانمم؟
ا٫ت:بمیری الهیییی که منا دیوونه کردیییی
راننده:خانم باشماممم(با صدای نسبتا بلند)
ا٫ت:,عههه ببخشبد نفهمیدم جانم؟
راننده:میگم اینجا پیاده میشید ؟
اصلا حواسم نبود دم در خونم وفقط داشتم بلند بلند بهش فوش میدادم اصلا چرااا؟؟خوب اره ازش خوشم اومده بود ولی کشته مردش نیستم که به خاطر حرص بخورم که
ا٫ت:اره همینجا
۹.۶k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.