ONE SHOT
فکم قفل شده بود!این برای یک تازه کار زیادی خشن بود! اونا سِنت رو کشتن.
ناشناس:خوب گوش کنین! عاقبت هرکی که تو دستو پام بره همینه. فهمیدین؟ (داد)
بادیگاردها:بله قربان
آروم به سمت عقب قدم برداشتم که پام روی تکه چوبی رفت و صدای گوش خراشی ایجاد کرد. به سمتم برگشتن و با تعجب بهم نگاه کردند.به طرفم قدم برداشتن.
ناشناس:وایستا! آر...
یه دفعه یکی از بادیگارد به سمتم شلیک کرد.سوزش بدی رو توی کمرم حس کردم. قدمی به سمت عقب برداشتم که زیر پام خالی شد و افتادم روی کیسه ها.صدای دادو بی دادشون رو میشنیدم.
ناشناس:چرا زدیش احمق(داد)
بادیگارد:قربان اون بادی کم داشت
ناشناس:برین بیارینش
با اینکه تمام بدنم درد می کرد ولی بلند شدم. لنگان به سمت ستونها دویدم و پشت یکیشون قایم شدم.
بادیگارد:قربان اون اینجا نیست
ناشناس:یعنی چی که نیست(داد)
بادیگارد:قربان دختره نیست ولی اسلحش اینجاست.
سریع دستمو به سمت کمربند تجهيزاتم بردم که با جای خالی هفت تیرم مواجه شدم!
لعنتی!الان چیکار کنم؟ نمی تونم از اینجا فرار کنم خیلی زیادن.
دستمو روی ستون گذاشتم و آروم به پشتش نگاه کردم. داشتن بهم نزدیک میشدن. نمی تونم همینجوری بمونم. بلاخره پیدام می کنن.
دستمو به سمت کمربند بردم و نارنجک رو برداشتم که محکم به ستون کوبیده شدم.می خواستم برگردم تا ببینم کیه ولی نمی تونستم. سرم رو محکم به ستون فشار می داد.
ناشناس:تقلا کردن بی فایدست افسر.
ا/ت:تو کی هستی؟
خنده ای سر داد و محکم تر سرم رو فشار داد.صورتش رو به گوشم نزدیک کرد و پوزخند صدا داری زد.
ناشناس:دو راه داری افسر! یا با من میای یا میمیری!
ا/ت:ترجیح میدم که بمیرم!
دستش رو روی شکمم گذاشت و نوازش وار به سمت کمرم برد و روی زخمی که گلوله ایجاد کرده بود گذاشت. چند ثانیه مکث کرد. یه دفعه محکم زخممو فشار داد که جیغ گوش خراشی از درد کشیدم.
خنده ی تمسخر آمیزی سر داد.
ناشناس:هنوزم مرگ؟
نفسام نامنظم شده بود.چشمامو بستم و سعی کردم آروم باشم.
ا/ت:باشه.. باشه... با تو میام..
فشار دستاش رو کم کرد.
ناشناس:من تهیونگم. کیم تهیونگ.
ترس برم داشت.
ا/ت:کیم. کیم.تهیونگ. ؟!
چونش رو روی گردنم گذاشت.
تهیونگ:آره بیب. کیم تهیونگ. حالا گرل خوبی شو و بادی کم رو بده
ا/ت:ا. اما.
چنگی به زخمم زد که تکونی به بدنم دادم.
ا/ت:خ.خیلی خب. فقط. خواهش می. کنم. نکن.
آروم دستمو به سمت بادی کم بردم و از لباسم جداش کردم. بادی کم رو به سمتش گرفتم که محکم از دستم گرفت ولی هنوز چونش روی گردن من بود.
تهیونگ:آفرین بیب! به عنوان جایزه می خوام بهت یه شب خوب هدیه بدم! برای شب آماده باش......
اسلاید 1:لباس ا/ت
2:میکاپ
3:مدل مو
4:پوتیناش
5:استایل تهیونگ
6:مدل مو تهیونگ
7:بادی کم(دوربین)
حمایت کنین🤧😥
ناشناس:خوب گوش کنین! عاقبت هرکی که تو دستو پام بره همینه. فهمیدین؟ (داد)
بادیگاردها:بله قربان
آروم به سمت عقب قدم برداشتم که پام روی تکه چوبی رفت و صدای گوش خراشی ایجاد کرد. به سمتم برگشتن و با تعجب بهم نگاه کردند.به طرفم قدم برداشتن.
ناشناس:وایستا! آر...
یه دفعه یکی از بادیگارد به سمتم شلیک کرد.سوزش بدی رو توی کمرم حس کردم. قدمی به سمت عقب برداشتم که زیر پام خالی شد و افتادم روی کیسه ها.صدای دادو بی دادشون رو میشنیدم.
ناشناس:چرا زدیش احمق(داد)
بادیگارد:قربان اون بادی کم داشت
ناشناس:برین بیارینش
با اینکه تمام بدنم درد می کرد ولی بلند شدم. لنگان به سمت ستونها دویدم و پشت یکیشون قایم شدم.
بادیگارد:قربان اون اینجا نیست
ناشناس:یعنی چی که نیست(داد)
بادیگارد:قربان دختره نیست ولی اسلحش اینجاست.
سریع دستمو به سمت کمربند تجهيزاتم بردم که با جای خالی هفت تیرم مواجه شدم!
لعنتی!الان چیکار کنم؟ نمی تونم از اینجا فرار کنم خیلی زیادن.
دستمو روی ستون گذاشتم و آروم به پشتش نگاه کردم. داشتن بهم نزدیک میشدن. نمی تونم همینجوری بمونم. بلاخره پیدام می کنن.
دستمو به سمت کمربند بردم و نارنجک رو برداشتم که محکم به ستون کوبیده شدم.می خواستم برگردم تا ببینم کیه ولی نمی تونستم. سرم رو محکم به ستون فشار می داد.
ناشناس:تقلا کردن بی فایدست افسر.
ا/ت:تو کی هستی؟
خنده ای سر داد و محکم تر سرم رو فشار داد.صورتش رو به گوشم نزدیک کرد و پوزخند صدا داری زد.
ناشناس:دو راه داری افسر! یا با من میای یا میمیری!
ا/ت:ترجیح میدم که بمیرم!
دستش رو روی شکمم گذاشت و نوازش وار به سمت کمرم برد و روی زخمی که گلوله ایجاد کرده بود گذاشت. چند ثانیه مکث کرد. یه دفعه محکم زخممو فشار داد که جیغ گوش خراشی از درد کشیدم.
خنده ی تمسخر آمیزی سر داد.
ناشناس:هنوزم مرگ؟
نفسام نامنظم شده بود.چشمامو بستم و سعی کردم آروم باشم.
ا/ت:باشه.. باشه... با تو میام..
فشار دستاش رو کم کرد.
ناشناس:من تهیونگم. کیم تهیونگ.
ترس برم داشت.
ا/ت:کیم. کیم.تهیونگ. ؟!
چونش رو روی گردنم گذاشت.
تهیونگ:آره بیب. کیم تهیونگ. حالا گرل خوبی شو و بادی کم رو بده
ا/ت:ا. اما.
چنگی به زخمم زد که تکونی به بدنم دادم.
ا/ت:خ.خیلی خب. فقط. خواهش می. کنم. نکن.
آروم دستمو به سمت بادی کم بردم و از لباسم جداش کردم. بادی کم رو به سمتش گرفتم که محکم از دستم گرفت ولی هنوز چونش روی گردن من بود.
تهیونگ:آفرین بیب! به عنوان جایزه می خوام بهت یه شب خوب هدیه بدم! برای شب آماده باش......
اسلاید 1:لباس ا/ت
2:میکاپ
3:مدل مو
4:پوتیناش
5:استایل تهیونگ
6:مدل مو تهیونگ
7:بادی کم(دوربین)
حمایت کنین🤧😥
۱۴.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.