پارت ۳
اولش فکر کردم جونگ کوکه اما زمانی که دستش رو روی کمرم احساس کردم متوجه شدم جونگ کوک نیس
رومو برگردوندم یه مرده آشنایی بود اما یادم نمیومد کیه
که ازم پرسید
؟:با یه شب عالی چطوری ؟
سریع دستش رو کشیدم خواستم جیغ بزنم که جلوی دهنمو گرفت و پرم کرد رو تخت
آروم با اون یکی دستش سی* نمو نوازش میکرد
مست بود
بعد چند دقیقه دستشو پایین تر برد همون لحظه یه لگد محک زدم به تخت اما نه بیشتر پای خودم درد گرفت
دستشو از روی دهنم برداشت
؟: آروم باش اوکی زود تموم میشه
دیدم داره زیپ شلوارشو میکشه پایین که همون لحظه جیغ زدم
ویو کوک
با صدای جیغ از رو مبل بلند شدم تلوزیونو خاموش کردم و منتظر صدا بودم که صدا از اتاق خودم بود
دویدم سمت اتاق دیدم دختره با چشمای گریون رو تخت داره گریه میکنه رفتم سمتش یه لگد محکم زد به تخت دیدم خوابه رفتم از تو آشپرخونه یه لبوان اب سرد برداشتم اومد تو اتاق ریختم روش که جیغاش
تموم شد انگار تازه به خودش اومده بود
ویو ات
مرده دامنمو زد بالا که از ترس دوباره لگد زدم به تخت که بعد چند دقیقه جیغ و گریه اب سرد رو احساس کردم
و متوجه شدم همش خواب بوده جونگ کوک رو بالای سرم دیدم که زی چشماش سیاه بود
ویو کوک
خیلی گریه کرد نمیدونستم باید چیکار کنم
گرفتمش بغل که یهو معذرت خواهی کرد
ازم خواس که امشب اینجا بخوابم پیشش با تعجب گفتم باشه
و سرمو گذاشتم رو بالش
ویو ا.ت
بغلش پر از آرامش بود
ب طور ناخواسته خواستم پیشم بخوابه اونم قبول کرد
اما بعدش از استرس اینکه نرم تو بغلش لگد نزنم بهش
پرتش نکنم پایین پتو رو از روش نکشم کنار تا صب نخوابیدم
ساعت ۸ صب بود از رو تخت بلند شد اومد جلوم گفت
کوک:چرا نخوابیدی؟
سعی کردم خودمو بزنم به خواب
کوک:میدونم بیداری
ا.ت:صب بخیر
کوک:صب تو عم بخیر حالا جواب سوالمو بده
ا.ت:خوابیدم خیلییی خوابیدم
کوک: اره جون ...... بگیر بخواب من بیرون کار دارم
ا.ت:باشه (خیلی کیوت)
ویو کوک
متوجه شدم دیشب نخوابیده چون هیچ تکونی نمیخورد
پس رفتم بهش گفتم بخوابه
چون خودم باید میرفتم محموله هارو بگیرم (مافیا تشریف دارن )
ا.ت ویو
____________________________________________
شرط :حداقل ۵ تا لایک
رومو برگردوندم یه مرده آشنایی بود اما یادم نمیومد کیه
که ازم پرسید
؟:با یه شب عالی چطوری ؟
سریع دستش رو کشیدم خواستم جیغ بزنم که جلوی دهنمو گرفت و پرم کرد رو تخت
آروم با اون یکی دستش سی* نمو نوازش میکرد
مست بود
بعد چند دقیقه دستشو پایین تر برد همون لحظه یه لگد محک زدم به تخت اما نه بیشتر پای خودم درد گرفت
دستشو از روی دهنم برداشت
؟: آروم باش اوکی زود تموم میشه
دیدم داره زیپ شلوارشو میکشه پایین که همون لحظه جیغ زدم
ویو کوک
با صدای جیغ از رو مبل بلند شدم تلوزیونو خاموش کردم و منتظر صدا بودم که صدا از اتاق خودم بود
دویدم سمت اتاق دیدم دختره با چشمای گریون رو تخت داره گریه میکنه رفتم سمتش یه لگد محکم زد به تخت دیدم خوابه رفتم از تو آشپرخونه یه لبوان اب سرد برداشتم اومد تو اتاق ریختم روش که جیغاش
تموم شد انگار تازه به خودش اومده بود
ویو ات
مرده دامنمو زد بالا که از ترس دوباره لگد زدم به تخت که بعد چند دقیقه جیغ و گریه اب سرد رو احساس کردم
و متوجه شدم همش خواب بوده جونگ کوک رو بالای سرم دیدم که زی چشماش سیاه بود
ویو کوک
خیلی گریه کرد نمیدونستم باید چیکار کنم
گرفتمش بغل که یهو معذرت خواهی کرد
ازم خواس که امشب اینجا بخوابم پیشش با تعجب گفتم باشه
و سرمو گذاشتم رو بالش
ویو ا.ت
بغلش پر از آرامش بود
ب طور ناخواسته خواستم پیشم بخوابه اونم قبول کرد
اما بعدش از استرس اینکه نرم تو بغلش لگد نزنم بهش
پرتش نکنم پایین پتو رو از روش نکشم کنار تا صب نخوابیدم
ساعت ۸ صب بود از رو تخت بلند شد اومد جلوم گفت
کوک:چرا نخوابیدی؟
سعی کردم خودمو بزنم به خواب
کوک:میدونم بیداری
ا.ت:صب بخیر
کوک:صب تو عم بخیر حالا جواب سوالمو بده
ا.ت:خوابیدم خیلییی خوابیدم
کوک: اره جون ...... بگیر بخواب من بیرون کار دارم
ا.ت:باشه (خیلی کیوت)
ویو کوک
متوجه شدم دیشب نخوابیده چون هیچ تکونی نمیخورد
پس رفتم بهش گفتم بخوابه
چون خودم باید میرفتم محموله هارو بگیرم (مافیا تشریف دارن )
ا.ت ویو
____________________________________________
شرط :حداقل ۵ تا لایک
۷.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.