طلسم شده پارت (۱۱)
_جیمین من میترسم من نمیتونم
€ا/ت ......ببین فقط انجامش بده تو فقط بازیگری کار های اصلی رو من انجام میدم
_آخرش چی میشه
€نمیدونم ......ولی اگه مجبور باشیم ....شاید ...مجبور باشیم بکشیمش
ویو جیمین *
تا جمله آخر رو گفتم دیدم ا/ت گریه اش گرفت
ویو ا/ت *
تو چشمام اشک جمع شده بود دلم نمی خواست خودم رو وارد این قضایا کنم ولی اگه کاری که میگفت رو نمیکردم مجبور بودم برگردم به یتیم خونه
یه نگا به جیمین کردم وقتی دید من اشک توی چشمام جمع شده اومد جلو و بغلم کرد و تو گوشم گفت :
€ قول میدم اتفاقی نیفته ...بهم اعتماد کن
_........
بعد دیدم جیمین رفت و تو راه آدم هاشو آماده میکرد تا عملیات رو شروع کنن
€ا/ت تو فعلا همینجا بمون
بعد یه نگهبان که داش نفس نفس میزد گف
£قربان .......خبر رسیده ....میگن که جونگ کوک عمارت قبلی شو ترک کرده و ......رفته به عمارت خارج از شهرش
ولی تقریبا وسط جنگل هاس
€باشه فعلا طبق نقشه عمل کنید
€ا/ت تو بمون همینجا
*دو ساعت بعد *
€ا/ت .....ا/ت
_ من اینجام
€توبت توئه
_باشه
€یادت باشه فقط قراره یه پیشنهاد بدی سعی کن مثل بازیگر ها نقش بازی کنی
_باشه
*نیم ساعت بعد *
ویو ا/ت *
نیم ساعت بعد رسیدیم من با چند تا بادیگارد رفتیم به عمارت جونگ کوک
به یکی از بادیگارد ها گفتم که در بزنه
بعد از چند ثانیه یه خانمی اومد دم در
×بفرمایید
_آقای جونگ کوک هستن
×نه خیر
_ فقط یه بار دیگه میپرسم هستن؟ (با داد )
× الان.... الان .... بهشون میگم
_سریع باش
*سه دقیقه بعد *
×بفرمایید تو
رفتم داخل و اون خانمه گفت که برم طبقه بالا اتاق اول
منم رفتم تا رسیدم به اتاق
نفسم تو سینه حبس شده بود
😂💔
€ا/ت ......ببین فقط انجامش بده تو فقط بازیگری کار های اصلی رو من انجام میدم
_آخرش چی میشه
€نمیدونم ......ولی اگه مجبور باشیم ....شاید ...مجبور باشیم بکشیمش
ویو جیمین *
تا جمله آخر رو گفتم دیدم ا/ت گریه اش گرفت
ویو ا/ت *
تو چشمام اشک جمع شده بود دلم نمی خواست خودم رو وارد این قضایا کنم ولی اگه کاری که میگفت رو نمیکردم مجبور بودم برگردم به یتیم خونه
یه نگا به جیمین کردم وقتی دید من اشک توی چشمام جمع شده اومد جلو و بغلم کرد و تو گوشم گفت :
€ قول میدم اتفاقی نیفته ...بهم اعتماد کن
_........
بعد دیدم جیمین رفت و تو راه آدم هاشو آماده میکرد تا عملیات رو شروع کنن
€ا/ت تو فعلا همینجا بمون
بعد یه نگهبان که داش نفس نفس میزد گف
£قربان .......خبر رسیده ....میگن که جونگ کوک عمارت قبلی شو ترک کرده و ......رفته به عمارت خارج از شهرش
ولی تقریبا وسط جنگل هاس
€باشه فعلا طبق نقشه عمل کنید
€ا/ت تو بمون همینجا
*دو ساعت بعد *
€ا/ت .....ا/ت
_ من اینجام
€توبت توئه
_باشه
€یادت باشه فقط قراره یه پیشنهاد بدی سعی کن مثل بازیگر ها نقش بازی کنی
_باشه
*نیم ساعت بعد *
ویو ا/ت *
نیم ساعت بعد رسیدیم من با چند تا بادیگارد رفتیم به عمارت جونگ کوک
به یکی از بادیگارد ها گفتم که در بزنه
بعد از چند ثانیه یه خانمی اومد دم در
×بفرمایید
_آقای جونگ کوک هستن
×نه خیر
_ فقط یه بار دیگه میپرسم هستن؟ (با داد )
× الان.... الان .... بهشون میگم
_سریع باش
*سه دقیقه بعد *
×بفرمایید تو
رفتم داخل و اون خانمه گفت که برم طبقه بالا اتاق اول
منم رفتم تا رسیدم به اتاق
نفسم تو سینه حبس شده بود
😂💔
۲.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.