قمارِ عشق پارت دهم(فصل دوم)
جونگ کوک با صدای در به خودش امد و به طرف هیلی برگشت و با اخم نگاش کرد.
دختر بدون توجه به نگاه های جونگ کوک لباساش رو روی مبل پرت کرد و به سمت یخچال رفت و بطری آب رو برداشت و بدون اینکه داخل لیوان بریزه سر کشید.
جونگ کوک با عصبانیت به طرفش رفت و بطری آب رو ازش گرفت و کشید و باعث شد بطری اب روی زمین بشکنه
دختر چشماش رو از حرص روی هم فشار داد و دستی به موهاش کشید.
_این چهار شبه کجایی...هااا
=به تو ربطی نداره..
_پس به من ربطی نداره ... اره
=اره به تو هیچ ربطی نداره
جونگ کوک سیلی محکمی در گوش هیلی زد که دختر روی مزایک های آشپز خونه افتاد .
جونگ کوک موهاش رو گرفت و تو صورتش غرید
_من جواب دخترت رو چی بدم ها.. بگم مامانش یه هرزس که شبا زیر یه مرد ناله میکنه.هاااا.
=خفه شو
_پدرت میدونه هااا
=گفتم خفه شوو
_من باید یه مکالمه ای با پدرت داشته باشم خانم پارک
جونگ کوک دختر رو ول کرد و به سمت در رفت از خونه بیرون رفت و در رو محکم بهم کوبید.
دختر از سر جاش بلند شد و پوزخندی زد و گفت:
جونگ کوک به زودی رونا رو یادت میاد اون موقع فکر نکنم بتونی کاری کنی!
**********
دختر پالتوش رو پوشید و به سمت در رفت که جیمین با چشمایی که خواب توشون بود به رونا نگاهی انداخت و گفت :
_کجا داری میری
دختر درحالی که داشت کفشای مشکیش رو پا میکرد به جیمین نگاهی کرد و گفت:
+بار
جیمین متعجب به دختر نگاه کرد و لب زد:
_بارر؟
+اره
_اخه برای چی
+دوست دارم مست کنم... انقدر مست کنم که همه چی یادم بره
_رونا....انقدر خودت رو ازیت نکن
+خداحافظ
_رونا
دختر بدون توجه به جیمین که داشت صداش میزد از خونه بیرون امد و به طرف بار رفت.
*******
یکی از صندلی هارو عقب کشید و روش نشست.
+یه ویسکی لطفا
مرد گیلاس رو جلو دختر گذاشت و رونا کل حجم تلخ الکل رو یکدفعه وارد دهنش کرد.
از تلخ بودن الکل معدش سوزش گرفت و اخماش توی هم رفت
+یکی دیگه
دومین لیوان رو هم سر کشید
دختر بدون توجه به نگاه های جونگ کوک لباساش رو روی مبل پرت کرد و به سمت یخچال رفت و بطری آب رو برداشت و بدون اینکه داخل لیوان بریزه سر کشید.
جونگ کوک با عصبانیت به طرفش رفت و بطری آب رو ازش گرفت و کشید و باعث شد بطری اب روی زمین بشکنه
دختر چشماش رو از حرص روی هم فشار داد و دستی به موهاش کشید.
_این چهار شبه کجایی...هااا
=به تو ربطی نداره..
_پس به من ربطی نداره ... اره
=اره به تو هیچ ربطی نداره
جونگ کوک سیلی محکمی در گوش هیلی زد که دختر روی مزایک های آشپز خونه افتاد .
جونگ کوک موهاش رو گرفت و تو صورتش غرید
_من جواب دخترت رو چی بدم ها.. بگم مامانش یه هرزس که شبا زیر یه مرد ناله میکنه.هاااا.
=خفه شو
_پدرت میدونه هااا
=گفتم خفه شوو
_من باید یه مکالمه ای با پدرت داشته باشم خانم پارک
جونگ کوک دختر رو ول کرد و به سمت در رفت از خونه بیرون رفت و در رو محکم بهم کوبید.
دختر از سر جاش بلند شد و پوزخندی زد و گفت:
جونگ کوک به زودی رونا رو یادت میاد اون موقع فکر نکنم بتونی کاری کنی!
**********
دختر پالتوش رو پوشید و به سمت در رفت که جیمین با چشمایی که خواب توشون بود به رونا نگاهی انداخت و گفت :
_کجا داری میری
دختر درحالی که داشت کفشای مشکیش رو پا میکرد به جیمین نگاهی کرد و گفت:
+بار
جیمین متعجب به دختر نگاه کرد و لب زد:
_بارر؟
+اره
_اخه برای چی
+دوست دارم مست کنم... انقدر مست کنم که همه چی یادم بره
_رونا....انقدر خودت رو ازیت نکن
+خداحافظ
_رونا
دختر بدون توجه به جیمین که داشت صداش میزد از خونه بیرون امد و به طرف بار رفت.
*******
یکی از صندلی هارو عقب کشید و روش نشست.
+یه ویسکی لطفا
مرد گیلاس رو جلو دختر گذاشت و رونا کل حجم تلخ الکل رو یکدفعه وارد دهنش کرد.
از تلخ بودن الکل معدش سوزش گرفت و اخماش توی هم رفت
+یکی دیگه
دومین لیوان رو هم سر کشید
۷۳.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.