عشق واقعی پارت1
#عشق_واقعی پارت1
سلام من ا.ت هستم ۱۷
سالمه پدر من یه قمار بازه همیشه
خدا رو منم شرط میبنده مادرم از دست پدرم سکته
کرد.
و از موقعی ک مادرم فوت کرد پدرم خیلی منو اذیت
میکنه تازه یبار میخواست بهم تجاوز کنه
______________
از زبان پدر ا.ت :
داشتم قمار بازی میکردم ک یه پسر وارد شد همه پاشدن به پاش ولی من پانشدم
پسره خیلی خوشتیپ بود چند تا هم بادیگارد داشت
اومد بازی همه کنار کشیدن ولی من نه رفتم که باهاش بازی کنم
دوباره ا.ت شرط بستم چون برام مهم نبود
ک....
از زبان ا.ت:
دیدم تلفن زنگ خورد دیدم بابامه برداشتم
ا.ت:ببببب بله
پدر ا.ت :الوو ا.ت وسایلت رو جمع کن باختم
ا.ت:چچچچ چی یی یعنی چی بابا
پدر ا.ت :همین ک شنیدی
____
از زبان ا.ت :
نشستم رو تخت و گریه کردم
حدود ۲ ساعت کشید که داشتم گریه میکردم
از زبان پدر ات :
رفتم خونه دیدم کثافت وسایلش رو جمع نکرده
رفتمو یه چک خابوندم تو صورتش من بمیرم هم اون پول نمیتونم جور کنم گمشو وسایلت رو جمع
کن دختره هر*زه
نظراتتون رو بدین
حتما بگین کع پارت بعدی هم بزارم
سلام من ا.ت هستم ۱۷
سالمه پدر من یه قمار بازه همیشه
خدا رو منم شرط میبنده مادرم از دست پدرم سکته
کرد.
و از موقعی ک مادرم فوت کرد پدرم خیلی منو اذیت
میکنه تازه یبار میخواست بهم تجاوز کنه
______________
از زبان پدر ا.ت :
داشتم قمار بازی میکردم ک یه پسر وارد شد همه پاشدن به پاش ولی من پانشدم
پسره خیلی خوشتیپ بود چند تا هم بادیگارد داشت
اومد بازی همه کنار کشیدن ولی من نه رفتم که باهاش بازی کنم
دوباره ا.ت شرط بستم چون برام مهم نبود
ک....
از زبان ا.ت:
دیدم تلفن زنگ خورد دیدم بابامه برداشتم
ا.ت:ببببب بله
پدر ا.ت :الوو ا.ت وسایلت رو جمع کن باختم
ا.ت:چچچچ چی یی یعنی چی بابا
پدر ا.ت :همین ک شنیدی
____
از زبان ا.ت :
نشستم رو تخت و گریه کردم
حدود ۲ ساعت کشید که داشتم گریه میکردم
از زبان پدر ات :
رفتم خونه دیدم کثافت وسایلش رو جمع نکرده
رفتمو یه چک خابوندم تو صورتش من بمیرم هم اون پول نمیتونم جور کنم گمشو وسایلت رو جمع
کن دختره هر*زه
نظراتتون رو بدین
حتما بگین کع پارت بعدی هم بزارم
۲۰۹
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.