🤎 سفری به گذشته 🤎
پارت ۳
+ انتظار داشتم خواب باشی
، مامان خر که نیستم آدمم حالا بگو
+ خب
چند سال پیش وقتی نوجون بودم
به همراه مامانم توی یه عمارت کار میکردیم
صاحب اون عمارت خانم و آقای جانان و جک بود
اونا آدمای نسبتاً خوبی بودن
ولی نه زمانی که آیندشون در خطر باشه
اونا پسری به نام تهیونگ داشتن
که تو یه شهر دیگه زندگی میکرد
تاحالا ندیده بودمش
ولی دختر اون خانواده یعنی لیندا تو عمارت زندگی میکرد
لیندا مثل مامانش خسیس و جاه طلب بود
یه روز وقتی رفتیم عمارت فهمیدیم
پسر آقای کیم داره به عمارت میاد
اون روز غوغا بود همه ی دخترا خودشون
رو خوشگل میکردن و بعضی ها هم نقشه های شوم میکشیدن ولی من اصلا وقت نمی کردم
این کارو انجام بدم
نمیدونم مشکل از من بود یا خانوادم
+ انتظار داشتم خواب باشی
، مامان خر که نیستم آدمم حالا بگو
+ خب
چند سال پیش وقتی نوجون بودم
به همراه مامانم توی یه عمارت کار میکردیم
صاحب اون عمارت خانم و آقای جانان و جک بود
اونا آدمای نسبتاً خوبی بودن
ولی نه زمانی که آیندشون در خطر باشه
اونا پسری به نام تهیونگ داشتن
که تو یه شهر دیگه زندگی میکرد
تاحالا ندیده بودمش
ولی دختر اون خانواده یعنی لیندا تو عمارت زندگی میکرد
لیندا مثل مامانش خسیس و جاه طلب بود
یه روز وقتی رفتیم عمارت فهمیدیم
پسر آقای کیم داره به عمارت میاد
اون روز غوغا بود همه ی دخترا خودشون
رو خوشگل میکردن و بعضی ها هم نقشه های شوم میکشیدن ولی من اصلا وقت نمی کردم
این کارو انجام بدم
نمیدونم مشکل از من بود یا خانوادم
۳.۷k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.