ماه و ریون پارت ۲۶ 🌙♡
( دوستان پارت قبل رو اشتباه نخونید منظور ریون این نبود واسه تهیونگ تولد نگیرن منظور خودش بود )
***
* ۲ روز بعد *
ریون : بلخره روز تولد تهیونگ رسید پسرا میخواستن برایه تولدش ببرنش شهر بازی دایی جیهوپ صاحب یه شهر بازیه و قراره از ساعت ۱۲ تا ۴ صبح اختیار شهر بازی رو در دست ما بگذاره 😆
الان ساعت ۱۱:۳۰ بود و من از حموم خارج شدم موهامو خشک کردم دورم ریختم یه هودی سفید بایه شلوار مشکی چسب پوشیدم و بوتایه مشکی که روش طرح ماه سفید بود پام کردم بعدم یه برق لب زدم و چند بافی عطر و رفتم طبقه ی پایین پسرا اومدن مثل همیشه همشون جذاب شده بودن خلاصه سمت شهر بازی رفتیم که جیهوپ گف :
جیهوپ : ریون تو کی تولدته ؟
ریون : من ؟
جیهوپ : آره
ریون : خب من ام گذشت .
نامجون : خب کی بود ؟!
ریون : ۷ دی .
تهیونگ: چییی یعنی ۲ روز باهم فاصله داریم ؟
ریون : اوهوم !
تهیونگ: خب چرا نگفتی ؟
ریون : خب زیاد مهم نبود!
تهیونگ: تولد خیلی هم مهمه انگار دوباره متولد شدی پس امشب تولد تو روهم جشن میگیریم .
ریون : خواستم حرفی بزنم که انگشت اشاره ش رو گذاشت رو لبم و با صدایه بمی زمزمه کرد ...
تهیونگ: هیسس همین که گفتم ....
ادامه دارد .....
***
* ۲ روز بعد *
ریون : بلخره روز تولد تهیونگ رسید پسرا میخواستن برایه تولدش ببرنش شهر بازی دایی جیهوپ صاحب یه شهر بازیه و قراره از ساعت ۱۲ تا ۴ صبح اختیار شهر بازی رو در دست ما بگذاره 😆
الان ساعت ۱۱:۳۰ بود و من از حموم خارج شدم موهامو خشک کردم دورم ریختم یه هودی سفید بایه شلوار مشکی چسب پوشیدم و بوتایه مشکی که روش طرح ماه سفید بود پام کردم بعدم یه برق لب زدم و چند بافی عطر و رفتم طبقه ی پایین پسرا اومدن مثل همیشه همشون جذاب شده بودن خلاصه سمت شهر بازی رفتیم که جیهوپ گف :
جیهوپ : ریون تو کی تولدته ؟
ریون : من ؟
جیهوپ : آره
ریون : خب من ام گذشت .
نامجون : خب کی بود ؟!
ریون : ۷ دی .
تهیونگ: چییی یعنی ۲ روز باهم فاصله داریم ؟
ریون : اوهوم !
تهیونگ: خب چرا نگفتی ؟
ریون : خب زیاد مهم نبود!
تهیونگ: تولد خیلی هم مهمه انگار دوباره متولد شدی پس امشب تولد تو روهم جشن میگیریم .
ریون : خواستم حرفی بزنم که انگشت اشاره ش رو گذاشت رو لبم و با صدایه بمی زمزمه کرد ...
تهیونگ: هیسس همین که گفتم ....
ادامه دارد .....
۲.۵k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.