یه روز خیلی وقت پیش اوایل جوانیم بود
نشسته بودم جای خونه ای فامیلی
چند زنی بود داشتند قلیون می کشیدن
منم کنج در نگاهشون می کردم
گاهی در حین صحبت از دل می خندیدن
و
گاهی از عمق وجود ظار زده گریه می کردند
من اون لحظه به خودم گفتم
اینا دیوانه اند و مسخره خودشون
کردن
گفتی آدم اگر میخواد بخنده کل
روز رو بخنده
یا اگر میخاد غصه بخوره لاعقل کل
روز باشه
بچه بودم نمیدونستم به
خود می گفتم
اینا دیوانه شدن
من مثل اینا نمیشم صبا
حالا دقیقا همون حرف خودم
بر خودم شد🥀
مث آدم دیوانه
گاهی می خنده و گاهی گریه 💔🚶
چند زنی بود داشتند قلیون می کشیدن
منم کنج در نگاهشون می کردم
گاهی در حین صحبت از دل می خندیدن
و
گاهی از عمق وجود ظار زده گریه می کردند
من اون لحظه به خودم گفتم
اینا دیوانه اند و مسخره خودشون
کردن
گفتی آدم اگر میخواد بخنده کل
روز رو بخنده
یا اگر میخاد غصه بخوره لاعقل کل
روز باشه
بچه بودم نمیدونستم به
خود می گفتم
اینا دیوانه شدن
من مثل اینا نمیشم صبا
حالا دقیقا همون حرف خودم
بر خودم شد🥀
مث آدم دیوانه
گاهی می خنده و گاهی گریه 💔🚶
۴۶۴
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.