پارت ۱۹
″ویو راوی″
کوک ا.ت رو براید استایل بغل کرد.(کسایی که نمیدونن براید استایل یعنی چی یعنی اینکه کوکی یه دستشو گذاشته پشت زانوی اوت و یه دستش هم پشت کمرش معمولا براید استایل توی سکانس های زیادی هست امیدوارم فهمیده باشید)
ا.ت:کوکی باهام اشتی کردی؟
کوک:هنوز نه
ا.ت:هوم کوکی میشه اشتی کنی؟
کوک:نه
ا.ت:چرااا
کوک:ا.ت حرف زدن و بزار کنار فردا باید بریم مدرسه تعطیلات تمومه
ا.ت:کوکی تو از من متنفری؟
کوک:من همیشه اموالم و دوست دارم حتی اگر ان اموال بدرد نخور باشه
ا.ت:یعنی من و دوست داری؟
کوک:ا.ت خیلی سوال میپرسی
(توی همین گفت و گو هاشون کوکی داشت میرفت سمت اتاقش)
ا.ت:می خوای وسایلت و جمع کنی؟
کوک:اره
ا.ت:اما تولد من هنوز تموم نشده
کوک:خوب که چی
ا.ت:تو همین الانشم تولدم و زهرمارم کردی..چرا سرد شدی
کوک:ا.ت بس میکنی یا نه
ا.ت دیگه ساکت شد و منتظر موند تا کوک وسایلش و جمع کنه
کوک:برو تو هم وسایلت و جمع کن بریم
ا.ت با اینکه نمیدونست کجا اما به حرفش گوش داد
توی سالن از همه معذرت خواهی کردن و کوک محکم دست اوت رو گرفت و رفت سمت ماشین سوار ماشین شدن و کوک به راننده گفت بره یه جا اوت همین جور داشت گیج میشد نمیدونست قرار چی بشه کجا بره نمی دونست کوک می خواد چیکار کنه فقط میدونست فردا قرار بره مدرسه(خوبه حد اقل میدونه قرار بره مدرسه)
ا.ت:امم کی میرسیم
کوک:به زودی
ا.ت:کجا میریم؟
کوک: عمارت من
ا.ت:چی!؟تو عمارت داری!؟ان وقت چرا!؟
کوک:همه ی پادشاه ها عمارت دارن
ا.ت:منظورت چیه!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کوک:دختره ی خنگ..(خنده)..به زودی میفهمی
کوک تو دلش:قرار بشی ملکه ی من پس بهتره کلی تمرین کنی ا.ت قرار بدجور ازت کار بکشم بیب
ا.ت:نمد چی میگی اما باشه
(پرش زمانی به دو ساعت بعد)
ا.ت خوابش برده بود و سرشو گذاشته بود روی پاهای کوک و کوک زل زده بود به دختری که این همه مدت رازشو میدونست و تلاش میکرد ازش متنفر نشه اما چرا نمی تونست دوسش نداشته باشه چرا هنوز عاشقشه چرا با اینکه میدونه این دختر کاری کرد به فکر خودکشی بیوفته بازم دوستش داره
(راوی:های بیبی های من خوب ماجرا اینه که قرار توی پارت بعدی تمام ماجرا رو توضیح بدم و قرار توی ماجرای جدیدی بریم و اینکه بچه ها ا.ت الان ۱۴ سالشه و اینکه این فیک خیلی طولانیه و تا ۲۸ سالگی ا.ت میره پس نگران سنش نباشید من یه چیز میدونم سنشو کم میکنم امیدوارم دوست داشته باشید فعلا)
کوک ا.ت رو براید استایل بغل کرد.(کسایی که نمیدونن براید استایل یعنی چی یعنی اینکه کوکی یه دستشو گذاشته پشت زانوی اوت و یه دستش هم پشت کمرش معمولا براید استایل توی سکانس های زیادی هست امیدوارم فهمیده باشید)
ا.ت:کوکی باهام اشتی کردی؟
کوک:هنوز نه
ا.ت:هوم کوکی میشه اشتی کنی؟
کوک:نه
ا.ت:چرااا
کوک:ا.ت حرف زدن و بزار کنار فردا باید بریم مدرسه تعطیلات تمومه
ا.ت:کوکی تو از من متنفری؟
کوک:من همیشه اموالم و دوست دارم حتی اگر ان اموال بدرد نخور باشه
ا.ت:یعنی من و دوست داری؟
کوک:ا.ت خیلی سوال میپرسی
(توی همین گفت و گو هاشون کوکی داشت میرفت سمت اتاقش)
ا.ت:می خوای وسایلت و جمع کنی؟
کوک:اره
ا.ت:اما تولد من هنوز تموم نشده
کوک:خوب که چی
ا.ت:تو همین الانشم تولدم و زهرمارم کردی..چرا سرد شدی
کوک:ا.ت بس میکنی یا نه
ا.ت دیگه ساکت شد و منتظر موند تا کوک وسایلش و جمع کنه
کوک:برو تو هم وسایلت و جمع کن بریم
ا.ت با اینکه نمیدونست کجا اما به حرفش گوش داد
توی سالن از همه معذرت خواهی کردن و کوک محکم دست اوت رو گرفت و رفت سمت ماشین سوار ماشین شدن و کوک به راننده گفت بره یه جا اوت همین جور داشت گیج میشد نمیدونست قرار چی بشه کجا بره نمی دونست کوک می خواد چیکار کنه فقط میدونست فردا قرار بره مدرسه(خوبه حد اقل میدونه قرار بره مدرسه)
ا.ت:امم کی میرسیم
کوک:به زودی
ا.ت:کجا میریم؟
کوک: عمارت من
ا.ت:چی!؟تو عمارت داری!؟ان وقت چرا!؟
کوک:همه ی پادشاه ها عمارت دارن
ا.ت:منظورت چیه!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کوک:دختره ی خنگ..(خنده)..به زودی میفهمی
کوک تو دلش:قرار بشی ملکه ی من پس بهتره کلی تمرین کنی ا.ت قرار بدجور ازت کار بکشم بیب
ا.ت:نمد چی میگی اما باشه
(پرش زمانی به دو ساعت بعد)
ا.ت خوابش برده بود و سرشو گذاشته بود روی پاهای کوک و کوک زل زده بود به دختری که این همه مدت رازشو میدونست و تلاش میکرد ازش متنفر نشه اما چرا نمی تونست دوسش نداشته باشه چرا هنوز عاشقشه چرا با اینکه میدونه این دختر کاری کرد به فکر خودکشی بیوفته بازم دوستش داره
(راوی:های بیبی های من خوب ماجرا اینه که قرار توی پارت بعدی تمام ماجرا رو توضیح بدم و قرار توی ماجرای جدیدی بریم و اینکه بچه ها ا.ت الان ۱۴ سالشه و اینکه این فیک خیلی طولانیه و تا ۲۸ سالگی ا.ت میره پس نگران سنش نباشید من یه چیز میدونم سنشو کم میکنم امیدوارم دوست داشته باشید فعلا)
۴۴.۰k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.