پارت۱۷
پارت۱۷
ویوا.ت
بابدبختی رفتم پ\دمو عوض کرذم دوباره رفتم پایین تا ببینم قراره چیکار کنم....
&اجومااااا باید چیکار کنم؟
*تو؟...کار کنی؟
&بلع ارباب خان گفتن
*نع نه دخترم تو چرا
—اجوماااا....از حرفه من سرپیچی؟...
*نه نه ارباب منظورم اینه ا.ت هم حالش بده هم ا.ت نباید کا کنه
—چرا مگه چیه کار نکنه؟
&اگه اونطوره مگه چیه تو کار کنی؟
—میره نزدیکش فکشو میگیره : ببین بامن کل کل نکن بدم میاد من باتو فرق میکنممم ببند گاله رووو فهمیدی؟...مثه خر باید ازت کار بکشم فعلا صب کن
&اهههه شکمم....(بیچاره ما دخترااااا نهههه؟؟؟؟😩😩)....عنتر فک کرده کیهههههه
*دخترم اروم باش
&ایششش اجومااا کاری ه..هست بگو
*دخترم خوبی رنگت پریده ؟
&ا..ار....(بیهوش میشه)
*دخترم ا.تتتت ا.تتتت....کسی نیست اربابو بگین بیادددد اربابببب....ا.ت دختر بلندشووو
+چیشدهههه
&ا. بیهوش شده به ارباب بگین بیاد
+نه نمیخواد خودم میبرمش
—داشت بغلش میکرد که یدفه کوک میاد : کی بهت جرعت داده بهش دست میزنیییی؟...گمشو اونور
—دکتر خبر کنین
+چشم
—اجوما شما فعلا کمی استراحت کنین
*واقعا؟...ممنون ارباب ولی اگه بخواین میتونم از ا.ت مراقبت کنم
—نمیخواد...نمیخوام کسی نزدیکش بشه خودم هستم خودمم ازش مراقبت میکنم (ازاینا پلیزززز)....
*چشممم...
*اوه اوه انگار زیادی غیرتی شدناااا...باید به ا.ت بگمممم ایخ ایخخخخ (خنده مثلا😂)..
چندساعت بعد
&بهوش میاد : اههههه..شکمممممممم
—بهتری؟ (سرد و به یسارشم نیس...بلع فازه عربیةـة)...
&اهومممم
—بالاخره بهونه خوبی بود براکار نکردن افرین.....من میرم بهتر شدی بیا...بهونه اور بدبخت مرموزززز
&وقتی رف : این فازش چیههههه؟...من داشتم میمردم به چپشم نیس فک میکنه من دروغ میگمممم ..جنه یه سر دوگوشششش...احمقققق
—پشته در داشت میشنید : که اینطور من هروقت میرم راحت فحش میدی ؟؟؟...
&ت....تو پشته در بو..بودی؟؟؟
—انتظار داری برم هرچی دلت میخواد بگی ؟؟
&خ..خببب تقصیره توعه همش فک میکنی من دروغ میگممم ..بنظرم بمیرمم. میای تو قبر منو د میاری میگی بهونه خوبی بود ...خودتو سر به مردن زدی (بالحنه ادا دراوردن)...
—الان ادا منو در اوردییییی؟
&ب..بلعععع مشکلیههه؟
—صد البته که مشکلههههه (فکشو میگیره)....به من ربطی نداره تو حالت بد باشه یا نه فقط میخوام کار کنییی ینمیخوام کسی اینجا باشه مفد بخور و بخوابهههه فهمیدی ....بعد همه هم براش بیان ازش پذیرایی کنن.....بلندشو دودقیقه پایینی
&کلکافیسسسس...خوبه رو بهروت گفتم....اصن میخوای منو بکش من تاوقتی حالم بده هیچکاری نمیکنمممم...
—خوبه با زبونه خودت میگی که (درحاله کمر\\بند باز کردن میگه)..جونت میخا\\رع که زیادی حوسه کت\\ک کردییی
&داری چه غلطی میکنیییی...کوککک
—چیه خودت گفتیییی
کم کم میره ..
پای۱۷
ویوا.ت
بابدبختی رفتم پ\دمو عوض کرذم دوباره رفتم پایین تا ببینم قراره چیکار کنم....
&اجومااااا باید چیکار کنم؟
*تو؟...کار کنی؟
&بلع ارباب خان گفتن
*نع نه دخترم تو چرا
—اجوماااا....از حرفه من سرپیچی؟...
*نه نه ارباب منظورم اینه ا.ت هم حالش بده هم ا.ت نباید کا کنه
—چرا مگه چیه کار نکنه؟
&اگه اونطوره مگه چیه تو کار کنی؟
—میره نزدیکش فکشو میگیره : ببین بامن کل کل نکن بدم میاد من باتو فرق میکنممم ببند گاله رووو فهمیدی؟...مثه خر باید ازت کار بکشم فعلا صب کن
&اهههه شکمم....(بیچاره ما دخترااااا نهههه؟؟؟؟😩😩)....عنتر فک کرده کیهههههه
*دخترم اروم باش
&ایششش اجومااا کاری ه..هست بگو
*دخترم خوبی رنگت پریده ؟
&ا..ار....(بیهوش میشه)
*دخترم ا.تتتت ا.تتتت....کسی نیست اربابو بگین بیادددد اربابببب....ا.ت دختر بلندشووو
+چیشدهههه
&ا. بیهوش شده به ارباب بگین بیاد
+نه نمیخواد خودم میبرمش
—داشت بغلش میکرد که یدفه کوک میاد : کی بهت جرعت داده بهش دست میزنیییی؟...گمشو اونور
—دکتر خبر کنین
+چشم
—اجوما شما فعلا کمی استراحت کنین
*واقعا؟...ممنون ارباب ولی اگه بخواین میتونم از ا.ت مراقبت کنم
—نمیخواد...نمیخوام کسی نزدیکش بشه خودم هستم خودمم ازش مراقبت میکنم (ازاینا پلیزززز)....
*چشممم...
*اوه اوه انگار زیادی غیرتی شدناااا...باید به ا.ت بگمممم ایخ ایخخخخ (خنده مثلا😂)..
چندساعت بعد
&بهوش میاد : اههههه..شکمممممممم
—بهتری؟ (سرد و به یسارشم نیس...بلع فازه عربیةـة)...
&اهومممم
—بالاخره بهونه خوبی بود براکار نکردن افرین.....من میرم بهتر شدی بیا...بهونه اور بدبخت مرموزززز
&وقتی رف : این فازش چیههههه؟...من داشتم میمردم به چپشم نیس فک میکنه من دروغ میگمممم ..جنه یه سر دوگوشششش...احمقققق
—پشته در داشت میشنید : که اینطور من هروقت میرم راحت فحش میدی ؟؟؟...
&ت....تو پشته در بو..بودی؟؟؟
—انتظار داری برم هرچی دلت میخواد بگی ؟؟
&خ..خببب تقصیره توعه همش فک میکنی من دروغ میگممم ..بنظرم بمیرمم. میای تو قبر منو د میاری میگی بهونه خوبی بود ...خودتو سر به مردن زدی (بالحنه ادا دراوردن)...
—الان ادا منو در اوردییییی؟
&ب..بلعععع مشکلیههه؟
—صد البته که مشکلههههه (فکشو میگیره)....به من ربطی نداره تو حالت بد باشه یا نه فقط میخوام کار کنییی ینمیخوام کسی اینجا باشه مفد بخور و بخوابهههه فهمیدی ....بعد همه هم براش بیان ازش پذیرایی کنن.....بلندشو دودقیقه پایینی
&کلکافیسسسس...خوبه رو بهروت گفتم....اصن میخوای منو بکش من تاوقتی حالم بده هیچکاری نمیکنمممم...
—خوبه با زبونه خودت میگی که (درحاله کمر\\بند باز کردن میگه)..جونت میخا\\رع که زیادی حوسه کت\\ک کردییی
&داری چه غلطی میکنیییی...کوککک
—چیه خودت گفتیییی
کم کم میره ..
پای۱۷
۴۲۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.