مونالیزا پارت ۲۵
+ منظورت چیه؟
_یعنی کسایی که مثل منو تو عاشق همجنس خودشون بشن هستن؟
+هوممم تاحالا بهش فکر نکردم ولی قطعا ما تو دنیا تنها نیستیم
_هوممممم خوبه
+خوابت میاد؟
_آره
+نمیخوای لباساتو بپوشی؟
_نه خیلی خستم
+من برات بپوشم؟
_نه تو الان کمرت درد میکنه
+ نه چیز خاصی نیست
خواست بلند شود که جونگکوک اورا کشید و دوباره در آغوشش فرد رفت
_عههههههه حتما باید بگم؟نرو دیگه میخوام بغلت کنم
تهیونگ خندید
+خیلی خب
و آن شب را در کنار هم خوابیدند
جونگکوک از خواب بیدار شد و لباس هایش را در تنش دید تهیونگ در تخت کنار اون نبود
پس حتما در قسمتی دیگر از کلبه است
از اتاق بیرون رفت ولی تهیونگ را جایی ندید
هراسان شده بود
نکنه او را فقط برای یک شب خواسته ؟
نکنه پشیمان شده ؟
نکنه همه ی حرفایش دروغ بوده؟
پسر فریاد میکشید
_تهیونگگگگگگ
_تهیونگگگگگگگ
اما دریغ از جوابی
به گریه افتاده بود
....
_یعنی کسایی که مثل منو تو عاشق همجنس خودشون بشن هستن؟
+هوممم تاحالا بهش فکر نکردم ولی قطعا ما تو دنیا تنها نیستیم
_هوممممم خوبه
+خوابت میاد؟
_آره
+نمیخوای لباساتو بپوشی؟
_نه خیلی خستم
+من برات بپوشم؟
_نه تو الان کمرت درد میکنه
+ نه چیز خاصی نیست
خواست بلند شود که جونگکوک اورا کشید و دوباره در آغوشش فرد رفت
_عههههههه حتما باید بگم؟نرو دیگه میخوام بغلت کنم
تهیونگ خندید
+خیلی خب
و آن شب را در کنار هم خوابیدند
جونگکوک از خواب بیدار شد و لباس هایش را در تنش دید تهیونگ در تخت کنار اون نبود
پس حتما در قسمتی دیگر از کلبه است
از اتاق بیرون رفت ولی تهیونگ را جایی ندید
هراسان شده بود
نکنه او را فقط برای یک شب خواسته ؟
نکنه پشیمان شده ؟
نکنه همه ی حرفایش دروغ بوده؟
پسر فریاد میکشید
_تهیونگگگگگگ
_تهیونگگگگگگگ
اما دریغ از جوابی
به گریه افتاده بود
....
۱.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.