من خیانت نکردم پارت ۸
سلام عزیزانم این پارت دارای صحنه های مستهجن میباشد اگر خوشتان نمی آید نبینید با تشکر( ˘ ³˘)♥
ویو ا.ت
هرجا رو که نگاه میکردم پر از دختر و پسر عجیب و غریب بود نمیدونم چرا این کارا رو انجام میدادن شاید خیلی مست کردن و از این دیونه بازیا در میارن یک پسر داشت به یه دختری که انگار تازه باهم دوست شدن توی همون بار اسپنک میزد دخترهم میخندید
صدای آهنگ خیلی زیاد بود ولی باز میتونستیم همهمه و صدای خندیدن بلد رو بشنویم .
فلیکس منو براید استایل بغل کرده بود و به سمت آسانسور حرکت میکرد سرم خیلی گیج میرفت انگار مست بودم سوار آسانسور شد و دکمه طبقه سوم رو زد توی این مدت هیچ حرفی نمیزد و فقط یک خنده شیطانی روی لبهاش نشسته بود که اون فضا رو خیلی دارک میکرد من خیلی میترسیدم بخاطر همین فلیکس رو محکم تر گرفتم و سرمو گذاشتم رو شونش و محو صورتش شدم بعد از یه مین
[به طبقه سوم خوش آمدید]
از آسانسور خارج شدیم و به سمت چپ حرکت می کرد زیر لب زمزمه می کرد ۳۲.۳۲
_ایناهاش
کارتی که اون خانومه بهش داده بود رو از شلوارش درآورد و به در کارتی زد
در با صدا باز شد
سرم رو از شونه فلیکس برداشتم و به اتاق نگاه کردم
ویو اتاق
یک تخت دونفره که روتختیش سفید بود و روش با گلبرگ های رز قرمز به شکل قلب در آورده بودن و بغل تخت یه میز کوچیک که روش یک بسته کان..م و یک دهان بند ، گیره نو.ک پستان و دسته لرزاننده بود (ببخشید 😂دیگه) اتاق نورش قرمز بود طوری که فلیکس رنگ پوستش قرمز و رنگ لبش سفید بود
قدم هاشو به سمت تخت برد و منو گذاشت رو تخت لباساشو داشت در میورد و با خودش حرف میزد
_فلیکس
بدون اینکه نگام کنه و حرف بزنه انگار هنوز داشت با خودش فکر میکرد
-بله
_من باکره هستم و نمیخوام این کارو انجام بدی چون اینجوری در آینده به مشکل میوفتم من خیلی وقته با تو تموم کردم لطفاً منو ببر خونه
-اها
_یعنی میبری
نگاشو انداخت بهم و بعد اومد سمتم دستشو گذاشت روی لباسم میخواست درش بیاره دستمو گذاشتم رو دستش و مانع این کار شدم هی دستمو میگرفت من داشتم لجبازی میکردم و اون همش عصبی تر میشد آخر از روی اون میز یه دستبند در اورد و دستامو برد عقب و بست
تیشرتمو با ناخون هاش پاره کرد و شلوارمو درآورد فقط سوتین و شورت تنم بود اونم باکسرش تنش بود
داشتم نگاهش میکردم فلیکس هیچوقت اینجوری نبود همینطوری فضای بینمون خیلی دارک بود نگاه و حرکات عجیب فلیکس باعث میشد خیلی بترسم .
ویو ا.ت
هرجا رو که نگاه میکردم پر از دختر و پسر عجیب و غریب بود نمیدونم چرا این کارا رو انجام میدادن شاید خیلی مست کردن و از این دیونه بازیا در میارن یک پسر داشت به یه دختری که انگار تازه باهم دوست شدن توی همون بار اسپنک میزد دخترهم میخندید
صدای آهنگ خیلی زیاد بود ولی باز میتونستیم همهمه و صدای خندیدن بلد رو بشنویم .
فلیکس منو براید استایل بغل کرده بود و به سمت آسانسور حرکت میکرد سرم خیلی گیج میرفت انگار مست بودم سوار آسانسور شد و دکمه طبقه سوم رو زد توی این مدت هیچ حرفی نمیزد و فقط یک خنده شیطانی روی لبهاش نشسته بود که اون فضا رو خیلی دارک میکرد من خیلی میترسیدم بخاطر همین فلیکس رو محکم تر گرفتم و سرمو گذاشتم رو شونش و محو صورتش شدم بعد از یه مین
[به طبقه سوم خوش آمدید]
از آسانسور خارج شدیم و به سمت چپ حرکت می کرد زیر لب زمزمه می کرد ۳۲.۳۲
_ایناهاش
کارتی که اون خانومه بهش داده بود رو از شلوارش درآورد و به در کارتی زد
در با صدا باز شد
سرم رو از شونه فلیکس برداشتم و به اتاق نگاه کردم
ویو اتاق
یک تخت دونفره که روتختیش سفید بود و روش با گلبرگ های رز قرمز به شکل قلب در آورده بودن و بغل تخت یه میز کوچیک که روش یک بسته کان..م و یک دهان بند ، گیره نو.ک پستان و دسته لرزاننده بود (ببخشید 😂دیگه) اتاق نورش قرمز بود طوری که فلیکس رنگ پوستش قرمز و رنگ لبش سفید بود
قدم هاشو به سمت تخت برد و منو گذاشت رو تخت لباساشو داشت در میورد و با خودش حرف میزد
_فلیکس
بدون اینکه نگام کنه و حرف بزنه انگار هنوز داشت با خودش فکر میکرد
-بله
_من باکره هستم و نمیخوام این کارو انجام بدی چون اینجوری در آینده به مشکل میوفتم من خیلی وقته با تو تموم کردم لطفاً منو ببر خونه
-اها
_یعنی میبری
نگاشو انداخت بهم و بعد اومد سمتم دستشو گذاشت روی لباسم میخواست درش بیاره دستمو گذاشتم رو دستش و مانع این کار شدم هی دستمو میگرفت من داشتم لجبازی میکردم و اون همش عصبی تر میشد آخر از روی اون میز یه دستبند در اورد و دستامو برد عقب و بست
تیشرتمو با ناخون هاش پاره کرد و شلوارمو درآورد فقط سوتین و شورت تنم بود اونم باکسرش تنش بود
داشتم نگاهش میکردم فلیکس هیچوقت اینجوری نبود همینطوری فضای بینمون خیلی دارک بود نگاه و حرکات عجیب فلیکس باعث میشد خیلی بترسم .
۳۸.۶k
۲۶ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.