تو با قلب ویرانه ی من چه کردی که خود باخته و ز گیتی مدام
تو با قلب ویرانهی من چه کردی که خود باخته و ز گیتی مدام لعل تو خواهد
که بنوشد شرابی سخت شیداکننده چه کردی ای یارِ ماه گون من
که طلبت کند سمج وار این کالبدِ ماه راغب،
چه کردی که آتشی زبانه میکشد در کرانه های این نگاهِِ هیز
که بوسه میزند بر بند بند آن جسمِ رعنا،
که برد نفس از مجنون ژرفای چشمان آن لیلیِ پری رو!
که بنوشد شرابی سخت شیداکننده چه کردی ای یارِ ماه گون من
که طلبت کند سمج وار این کالبدِ ماه راغب،
چه کردی که آتشی زبانه میکشد در کرانه های این نگاهِِ هیز
که بوسه میزند بر بند بند آن جسمِ رعنا،
که برد نفس از مجنون ژرفای چشمان آن لیلیِ پری رو!
۲.۰k
۰۴ آذر ۱۴۰۳