PART ❷
𝑳𝒐𝒗𝒆 𝒐𝒇 𝒔𝒆𝒗𝒆𝒏 𝒑𝒆𝒐𝒑𝒍𝒆
ا/ت ویو: داشتم از در میرفتم بیروت که یه نفر صدام زد.
بادیگارد: خانم ..... خانم
برگشتم تا ببینم چیکارم داره.
ا/ت: بله
بادیگارد: میشه لطفا همراه من بیاید.
ا/ت: مشکلی پیش اومده.
بادیگارد: راستش من در جریان نیستم ولی مثل اینکه اعضا شما رو کار دارن.
ا/ت: من؟...... مطمئنی
بادیگارد: بله
ا/ت: ببخشید ولی من دیرم شده باید برم.
بادیگارد: میشه پس شماره تلفنتونو بدین به من.
ا/ت: پوووف....باشه
بادیگارد: ممنون.
راوی: ا/ت شمارشو داد به بادیگارد و از در خارج شد. بعد اینکه فنساین تموم شد جیمین بادیگارد و برد اون پشت و باهاش شروع کرد حرف زدن.
جیمین: من بهت گفتم که نزار بره
بادیگارد: ولی اون خانم گفتن که عجله دارن و باید سریع برن ، ولی شمارشو گرفتم.
جیمین: خوبه ، شمارشو بهم بده.
بادیگارد: چشم
راوی: جیمین شماره رو از بادیگارد گرفت و از پشت صحنه اومد بیرون که دید بقیه پسرا دست به سینه وایسادن جلوی در.
جیمین: اتفاقی افتاده؟
تهیونگ: شماره اون دختررو گرفتی؟
جیمین: فال گوش وایساده بودین؟
جین: گرفتی؟
پشت سرشو آروم خاروند و گفت.
جیمین: امممم .... آره گرفتم
نامجون: زنگ بزن بهش.
جیمین: داداش الان ساعت ۱۰ شبه. نمیتونم این کارو کنم غیرتم اجازه نمیده ساعت ۱۰ دختر مردمو از خواب بیدار کنم.
نامجون: غیرتی کی بودی
جیمین: عه هیونگ
جیهوپ: الان بریم خونه ، فردا زنگ میزنیم.
اعضا: اوکی
...................
راوی: اعضا تصمیم گرفتن که امشب همه باهم برن خونه هر هفتاشون ، که باهم باشن.
کوک: من خیلی گشنمه
جبن: الان به چیز آماده میکنم میخوریم.
کوک: 👍🏻
راوی: غذاشونو خوردن و بعدش یه فیلم دیدن و بعد فیلم تصمیم گرفتن که بخوابن.
هرکی رفت تو اتاقش و درو بست . هرکدوم فکر میکرد که اونیکی خوابه در صورتی که هیچکس خواب نبود. همشون داشتن به یه چیز فک میکردن و اون کسی نبود جز دختری که قلب اعضا رو با خودش برده بود.
........
صبح.....
راوی: از خواب بیدار شدن و بعد از شستن دست و صورت از اتاقاشون بیرون اومدن. و رفتن نشستن بشت میز و بعضیا هم صبونه رو آماده میکردن.
کوک: هیونگ چرا چشات قرمزه.
یونگی: دیشب......دیشب نتونستم بخوابم
کوک: تو نتونستی بخوابی؟
یونگی: اشکالش چیه
کوک: نه اشکالی نداره 🙂👈👉
جین: یکی بره جیمینو صدا کنه
راوی: هیچکس داوطلب نشد.
یونگی: هِی.....مثل اینکه خودم باید برم.
یونگی ویو: در اتاقو باز کردم و وارد شدم.
•ادامه دارد•
▪︎عشق هفت نفره▪︎
ا/ت ویو: داشتم از در میرفتم بیروت که یه نفر صدام زد.
بادیگارد: خانم ..... خانم
برگشتم تا ببینم چیکارم داره.
ا/ت: بله
بادیگارد: میشه لطفا همراه من بیاید.
ا/ت: مشکلی پیش اومده.
بادیگارد: راستش من در جریان نیستم ولی مثل اینکه اعضا شما رو کار دارن.
ا/ت: من؟...... مطمئنی
بادیگارد: بله
ا/ت: ببخشید ولی من دیرم شده باید برم.
بادیگارد: میشه پس شماره تلفنتونو بدین به من.
ا/ت: پوووف....باشه
بادیگارد: ممنون.
راوی: ا/ت شمارشو داد به بادیگارد و از در خارج شد. بعد اینکه فنساین تموم شد جیمین بادیگارد و برد اون پشت و باهاش شروع کرد حرف زدن.
جیمین: من بهت گفتم که نزار بره
بادیگارد: ولی اون خانم گفتن که عجله دارن و باید سریع برن ، ولی شمارشو گرفتم.
جیمین: خوبه ، شمارشو بهم بده.
بادیگارد: چشم
راوی: جیمین شماره رو از بادیگارد گرفت و از پشت صحنه اومد بیرون که دید بقیه پسرا دست به سینه وایسادن جلوی در.
جیمین: اتفاقی افتاده؟
تهیونگ: شماره اون دختررو گرفتی؟
جیمین: فال گوش وایساده بودین؟
جین: گرفتی؟
پشت سرشو آروم خاروند و گفت.
جیمین: امممم .... آره گرفتم
نامجون: زنگ بزن بهش.
جیمین: داداش الان ساعت ۱۰ شبه. نمیتونم این کارو کنم غیرتم اجازه نمیده ساعت ۱۰ دختر مردمو از خواب بیدار کنم.
نامجون: غیرتی کی بودی
جیمین: عه هیونگ
جیهوپ: الان بریم خونه ، فردا زنگ میزنیم.
اعضا: اوکی
...................
راوی: اعضا تصمیم گرفتن که امشب همه باهم برن خونه هر هفتاشون ، که باهم باشن.
کوک: من خیلی گشنمه
جبن: الان به چیز آماده میکنم میخوریم.
کوک: 👍🏻
راوی: غذاشونو خوردن و بعدش یه فیلم دیدن و بعد فیلم تصمیم گرفتن که بخوابن.
هرکی رفت تو اتاقش و درو بست . هرکدوم فکر میکرد که اونیکی خوابه در صورتی که هیچکس خواب نبود. همشون داشتن به یه چیز فک میکردن و اون کسی نبود جز دختری که قلب اعضا رو با خودش برده بود.
........
صبح.....
راوی: از خواب بیدار شدن و بعد از شستن دست و صورت از اتاقاشون بیرون اومدن. و رفتن نشستن بشت میز و بعضیا هم صبونه رو آماده میکردن.
کوک: هیونگ چرا چشات قرمزه.
یونگی: دیشب......دیشب نتونستم بخوابم
کوک: تو نتونستی بخوابی؟
یونگی: اشکالش چیه
کوک: نه اشکالی نداره 🙂👈👉
جین: یکی بره جیمینو صدا کنه
راوی: هیچکس داوطلب نشد.
یونگی: هِی.....مثل اینکه خودم باید برم.
یونگی ویو: در اتاقو باز کردم و وارد شدم.
•ادامه دارد•
▪︎عشق هفت نفره▪︎
۲۱.۲k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.