My amazing moon🌙🐾💕 p5
یکم که گذشت حالش جا اومد ....
جیمین"حالت خوبه؟. چرا اومدی اینجا؟
لونا" راستش میخواستم راجب موضوعی باهات حرف بزنم ...
راوی
لونا تمام ماجرا رو از واگذار کردن ماجرای قتل بهش تا حرفای ملکه و ازدواج با امپراتور رو برایجیمین گفت. تمام مدتی که لونا حرف میزد جیمین با تعجب بهش نگاه میکرد.
بعد از تموم شدن حرف ها لونا رو به جیمین پرسید" چیکار کنم بنظرت اخه ؟ من مطمئنم اگه ملکه بشم پیدا کردن قاتل آسون تر باشه ولی مطمئنا جناح جنوب و اداره دادگستری و ملکه مادر از ملکه شدن من راضی نیستند و این خودش یه خطره.جیمین که تا اون موقع ساکت بود گفت "خب..خب رد کردن این موضوع یه حماقت کامله ! هرچند این به عنوان یه دستور بود تا پیشنهاد! احتمالا ملکه بعد از حرف زدن با تو میخواد موضوع رو با پدر در میون بذاره.ببین منم دلم نمیخواد تو ملکه بشی چون جونت به خطر میوفته اما...اما وقتی همسر جونگکوک باشی خیالم راحته...من بهش اعتماد دارم
لونا " اوففففف انگار هبچ راهی نیست...راستشالان تنها هدف من پیدا کردن قاتله. میخوام به عنوان فرد دوم مملکت این کارو به نحو احسنت انجام بدم...
جیمین"نه اتفاقا خواهر گلم وقتی ملکه بشی تا یه مدت همه چشما رو توعه و پیدا کردن و تحقیق کردن قاتل سخت تره.
لونا" این همه دختر هست چرا من اخههه؟!
جیمین" چون خواهر جذاب منی دیگه^~^
لونا" خب من دیگه برم امشب جشنه امپراتوریت رسمیه عالیجنابه و پادشاه های دیگه هم میاند تا پادشاه اعظیممون رو ببینن. منم به عنوان فرد منتخب ملکه اونجا حضور دارم 😌 تو عم فکر کنم به عنوان افسر نگهبانی باشی درسته؟
جیمین" صد در صد. در ضمن لطفا دیگه تو قصر لباس مبدل نپوش دیدی که چیشد
لونا " اوم حتما!
لونا" بعد از خداحافظیبا جیمین به اداره تحقیقات رفتم. به محض اینکه وارد شدم خانم جانگ مث روح پیداش شد و بردم توی اتاق خودش...
لونا" اممم چیزی شده بانوی من؟
خانم جانگ" اوممم لونا میدونی که برای امشب باید بدرخشی! ملکه چند دست لباس و دو خدمتکار برای اماده کردن تو فرستاده .. زود باش بیا دختر امروزکلی کار داریم....
سیلام سیلام💕🐾😌
جیمین"حالت خوبه؟. چرا اومدی اینجا؟
لونا" راستش میخواستم راجب موضوعی باهات حرف بزنم ...
راوی
لونا تمام ماجرا رو از واگذار کردن ماجرای قتل بهش تا حرفای ملکه و ازدواج با امپراتور رو برایجیمین گفت. تمام مدتی که لونا حرف میزد جیمین با تعجب بهش نگاه میکرد.
بعد از تموم شدن حرف ها لونا رو به جیمین پرسید" چیکار کنم بنظرت اخه ؟ من مطمئنم اگه ملکه بشم پیدا کردن قاتل آسون تر باشه ولی مطمئنا جناح جنوب و اداره دادگستری و ملکه مادر از ملکه شدن من راضی نیستند و این خودش یه خطره.جیمین که تا اون موقع ساکت بود گفت "خب..خب رد کردن این موضوع یه حماقت کامله ! هرچند این به عنوان یه دستور بود تا پیشنهاد! احتمالا ملکه بعد از حرف زدن با تو میخواد موضوع رو با پدر در میون بذاره.ببین منم دلم نمیخواد تو ملکه بشی چون جونت به خطر میوفته اما...اما وقتی همسر جونگکوک باشی خیالم راحته...من بهش اعتماد دارم
لونا " اوففففف انگار هبچ راهی نیست...راستشالان تنها هدف من پیدا کردن قاتله. میخوام به عنوان فرد دوم مملکت این کارو به نحو احسنت انجام بدم...
جیمین"نه اتفاقا خواهر گلم وقتی ملکه بشی تا یه مدت همه چشما رو توعه و پیدا کردن و تحقیق کردن قاتل سخت تره.
لونا" این همه دختر هست چرا من اخههه؟!
جیمین" چون خواهر جذاب منی دیگه^~^
لونا" خب من دیگه برم امشب جشنه امپراتوریت رسمیه عالیجنابه و پادشاه های دیگه هم میاند تا پادشاه اعظیممون رو ببینن. منم به عنوان فرد منتخب ملکه اونجا حضور دارم 😌 تو عم فکر کنم به عنوان افسر نگهبانی باشی درسته؟
جیمین" صد در صد. در ضمن لطفا دیگه تو قصر لباس مبدل نپوش دیدی که چیشد
لونا " اوم حتما!
لونا" بعد از خداحافظیبا جیمین به اداره تحقیقات رفتم. به محض اینکه وارد شدم خانم جانگ مث روح پیداش شد و بردم توی اتاق خودش...
لونا" اممم چیزی شده بانوی من؟
خانم جانگ" اوممم لونا میدونی که برای امشب باید بدرخشی! ملکه چند دست لباس و دو خدمتکار برای اماده کردن تو فرستاده .. زود باش بیا دختر امروزکلی کار داریم....
سیلام سیلام💕🐾😌
۵۰.۹k
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.