سیاه و سفید(پارت2)
همه:فکر خوبیههههههههه
و همه خوابیدن
(فردا)
اکوتاگاوا:هیسسسسس اتسوشی خفه شو
اتسوشی:چیه خب
اکوتاگاوا:نگاشون تو روده ی هم خوابیدن
اتسوشی:اخیییییییی
یهو چویا و دازای چشماشون باز کردن دیدن تو دهن همن
چویا:تو چرا تو حلق منی دراز
دازای:تو چرا تو حلق منی کوتوله
اتسوشی داشت از خنده زمینو گاز میگرفت
اکوتاگاوا:چه مرگته چیز خنده داری نیس
چویا و دازای:راس میگه(با داد)
دازای:ساعت چنده حالا(یه نگا به ساعت کرد)وایییییییییی دیرمون شده
چویا:یاخدا پاشید پاشید
همه تند تند داشتن اماده میشدن میدوییدن میخوردن تو در و دیوار
(سرکلاس)
ذهن دازای:چویا رو چی صدا کنم یه چیزی باید صدا کنم که برم رومخش وایسا ببینم…. امممممم…. فهمیدم قدش کوتاهه موهاش رنگه هویجه هویج کوچولو چطوره یا چوچو اره جفتشون خوبن
موری:دازای سان دازای ساننننننننن
چویا یکی زد پس کله ی دازای
چویا:هوی معلم(اروم)
دازای:چی بله بله(با شوک)
موری:جواب این چیه
دازای:چی چی کجا کی این نمیدونم
موری:همین قدر ساده نمیدونم این بار ازت میگذرم دازای دفعه ی بعد تنبیه میشی
دازای:چشم چشم
چویا:گند زدی دازای
دازای:میدونم چوچو
چویا:چوچو؟
موری:سرکلاس حرف نزنید(باداد)
چویا و دازای:چشم
(زنگ تفریح)
چویا:نگفتی قضیه این چوچو چیه
دازای:خب لقبته اخه خیلی شبیه اسمته باید بهش عادت کنی
چویا:ای پدرسگ خر ینی میخوای اینجوری صدام کنی
دازای:به بابای من چیکار داری بدبخت مرده
چویا:خفه شو چوچو خودتی عنتر(یقه ی دازایو میگیره دستشو برای مشت زدن اماده میکنه)
دازای:غلط کردم غلط کردم وحشی نشو وحشی نشو
چویا:باشه(دازایو ول میکنه)
دازای:وحشی(زیرلب)
چویا:کره خر
دازای:هوی
(خوابگاه)
دازای:وای خدا خسته شدم چقد درس میده
اکوتاگاوا:ولی کلا دو صفحه درس داد
دازای:تو حرف نزنی کسی نمیگه لالی
اکوتاگاوا:چی گفتی(عصبی)
اتسوشی:اروم باش اکوتاگاوا
اکوتاگاوا:باشه
چویا:راس میگه
یهویی دازای خفت چویا رو میگیره میبرتش تو اتاق
چویا:چه غلطی میکنی مرتیکه
دازای:ساکت یکم باهات حرف دارم
چویا:چه حرفی؟؟
دازای:خب حقیقتش میخواستم بگم هویج کوچولو چرا اصن به دل ادم راه نمیای
چویا:رد دادی دیوانه
یهو یه نفر از پنجره میاد تو و چویا رو میگیره میبره
دازای:چویاااااا نه
اتسوشی:چیشده
دازای:چویا….چویا رو دزدیدن
اکوتاگوا:چی میریم دنبالش
دازای:باچی بریم اخه
بعد دازای و اکوتاگاوا یه نگا به اتسوشی کردن
اتسوشی:چرا به من نگا میکنید
دازای:اکوتاگاوا توعم به چیزی که من فک میکنم داری فک میکنی
اکوتاگاوا:اره
دازای:خب خر بارکشمون اتسوشیه اتسوشی زودباش ببرشو سوارت بشیم
اتسوشی:چی؟!
اکوتاگاوا:چی و مرگ همین که گفت
اتسوشی:باشه
و همه خوابیدن
(فردا)
اکوتاگاوا:هیسسسسس اتسوشی خفه شو
اتسوشی:چیه خب
اکوتاگاوا:نگاشون تو روده ی هم خوابیدن
اتسوشی:اخیییییییی
یهو چویا و دازای چشماشون باز کردن دیدن تو دهن همن
چویا:تو چرا تو حلق منی دراز
دازای:تو چرا تو حلق منی کوتوله
اتسوشی داشت از خنده زمینو گاز میگرفت
اکوتاگاوا:چه مرگته چیز خنده داری نیس
چویا و دازای:راس میگه(با داد)
دازای:ساعت چنده حالا(یه نگا به ساعت کرد)وایییییییییی دیرمون شده
چویا:یاخدا پاشید پاشید
همه تند تند داشتن اماده میشدن میدوییدن میخوردن تو در و دیوار
(سرکلاس)
ذهن دازای:چویا رو چی صدا کنم یه چیزی باید صدا کنم که برم رومخش وایسا ببینم…. امممممم…. فهمیدم قدش کوتاهه موهاش رنگه هویجه هویج کوچولو چطوره یا چوچو اره جفتشون خوبن
موری:دازای سان دازای ساننننننننن
چویا یکی زد پس کله ی دازای
چویا:هوی معلم(اروم)
دازای:چی بله بله(با شوک)
موری:جواب این چیه
دازای:چی چی کجا کی این نمیدونم
موری:همین قدر ساده نمیدونم این بار ازت میگذرم دازای دفعه ی بعد تنبیه میشی
دازای:چشم چشم
چویا:گند زدی دازای
دازای:میدونم چوچو
چویا:چوچو؟
موری:سرکلاس حرف نزنید(باداد)
چویا و دازای:چشم
(زنگ تفریح)
چویا:نگفتی قضیه این چوچو چیه
دازای:خب لقبته اخه خیلی شبیه اسمته باید بهش عادت کنی
چویا:ای پدرسگ خر ینی میخوای اینجوری صدام کنی
دازای:به بابای من چیکار داری بدبخت مرده
چویا:خفه شو چوچو خودتی عنتر(یقه ی دازایو میگیره دستشو برای مشت زدن اماده میکنه)
دازای:غلط کردم غلط کردم وحشی نشو وحشی نشو
چویا:باشه(دازایو ول میکنه)
دازای:وحشی(زیرلب)
چویا:کره خر
دازای:هوی
(خوابگاه)
دازای:وای خدا خسته شدم چقد درس میده
اکوتاگاوا:ولی کلا دو صفحه درس داد
دازای:تو حرف نزنی کسی نمیگه لالی
اکوتاگاوا:چی گفتی(عصبی)
اتسوشی:اروم باش اکوتاگاوا
اکوتاگاوا:باشه
چویا:راس میگه
یهویی دازای خفت چویا رو میگیره میبرتش تو اتاق
چویا:چه غلطی میکنی مرتیکه
دازای:ساکت یکم باهات حرف دارم
چویا:چه حرفی؟؟
دازای:خب حقیقتش میخواستم بگم هویج کوچولو چرا اصن به دل ادم راه نمیای
چویا:رد دادی دیوانه
یهو یه نفر از پنجره میاد تو و چویا رو میگیره میبره
دازای:چویاااااا نه
اتسوشی:چیشده
دازای:چویا….چویا رو دزدیدن
اکوتاگوا:چی میریم دنبالش
دازای:باچی بریم اخه
بعد دازای و اکوتاگاوا یه نگا به اتسوشی کردن
اتسوشی:چرا به من نگا میکنید
دازای:اکوتاگاوا توعم به چیزی که من فک میکنم داری فک میکنی
اکوتاگاوا:اره
دازای:خب خر بارکشمون اتسوشیه اتسوشی زودباش ببرشو سوارت بشیم
اتسوشی:چی؟!
اکوتاگاوا:چی و مرگ همین که گفت
اتسوشی:باشه
۴.۵k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.