red room. p۱۳
کوک: غلط کردی (سیلی محکم میزنه به لونا)
لونا:(زدم زیر گریه) مممن نکردمم
کوک: خفه شو
خشکم زد و انگار قلبم تیرکشید و قلبم شکست
لونا: تو..
کوک: مگه نمیگم خفه شو چرا لونا رو داشتی می. کش. تی
لونا: چیی
کوک: چرت نگو چا. قو تو خونی کف زمینه
دست لونا رو کوک گرفت و انداخت توی زیر زمین گریه میکردم تونجا خیای ترسناک بود واقعا وحشت کرده بودم و نور دیدم که روی پنجره بود یک صندلی دید و پنج دقیقه شیشه رو شکستم ولی کوک نیامد بدون سر و صدا اومدم بیرون و توی جنگل گم شدم شده بودم و هوا تاریک تاریک بود سنگ جلومو ندیدم و همون طور که کمرم تیر میکشید خوردم زمین بعد دو دقیقه از جام پاشدم و دوباره سعی کردم راه برم که یک نور موتور دیدم
پایان ویو لونا
ویو کوک
بعد از اینکه لونارو فرستادم تو انباری رفتم دوربین های مدار بسته ای که هیچ کس از وجودش خبر نداره رو برداشتم و نگاه کردم و وقتی دیدم کار لونا نبود سرجام خشکم زد و فهمیدم چه اشتباه ابلهانه ای کردم سریع رفتم زیر زمین که دیدم لونا نیست و. فهمیدم فرار کرده همه جا پر از شیشه خورده بود سریع موتورم روبرداشتم و روندم توی جنگل و دیدم یک دختر داره سعی میکنه بدوه وقتی چراغو دید دویید و رسیدیم به سخره دستشو گرفنم و وقتی منو شناخت سریع سم زد
ویو لونا
اون کوک بود چطوری پیدام کرده بود
کوک: لونا میدونم کار تو نبود
لونا: پس چرا اون سیلی رو بهم زدی ها
کوک: ببخشید واقعا ببخشید (اروم گونه لونا رو نوازش میکنه)
لونا: میدونی وقتی بورام بهم حم. له کرد چقدر ترسیده بودم وقتی توی زیر زمین وقتی توی جنگل بودم چقدرترسیده بودم کل مدت عذاب کشیدم کمرم درد میکنه حالم بده
کوک اروم لونا رو بقل میکنه و موهاشو ناز میکنه
ویو لونا
کوک: ولی هنوز از فرارت عصبانیم
که سرم گیج رفت و فشارم افتاد
یک هو سنگینی حالیم شد فهمیدم لونا بی. هوش شده احتمالا از ضعف و فشار کمش و اون زخمی که دیروز خورده ولی من با موتور اومدم نمیتونم هم بقلش کنم هم رانندگی وسط جنگل هم انتن نمیداد براید بقلش کردم و پیاده تا عمارت رفتم خیلی هوا سرد بود و چون فرار کرده بود لباس درست و حابی تنش نبود کتمو انداختم روش و کلافه شدم ولی داشتم تقاص کارم رو پس میدادم خیلی اروم خواب بود گذاشتمش روی تختش و نشستمکنار تختش به بادیگاردم گفتم بره و موتور رو بیاره و بعد یک ساعت هنوز هم لونا بهوش نیامده بود زنگ زدم به دکتر و سریع اومد سرم بهش زد و گفت تا چند دقیقه دیگه احتمالا به هوش میاد فشارش خیلی اومده بود پایین و دکتر رفت همون موقع تهیونگ اومد
تهیونگ: لونا چیزیش شده؟ چرا دکتر اومده بود؟
کوک:(تعریف میکنه)
تهیونگ: یک معذرت خواهی درست و حسابی باید بکنی کوک: فقط همینو اومدی بگی
تهیونگ: نه هیوک پار. تی گرفته ماهم دعوتیم
لونا:(زدم زیر گریه) مممن نکردمم
کوک: خفه شو
خشکم زد و انگار قلبم تیرکشید و قلبم شکست
لونا: تو..
کوک: مگه نمیگم خفه شو چرا لونا رو داشتی می. کش. تی
لونا: چیی
کوک: چرت نگو چا. قو تو خونی کف زمینه
دست لونا رو کوک گرفت و انداخت توی زیر زمین گریه میکردم تونجا خیای ترسناک بود واقعا وحشت کرده بودم و نور دیدم که روی پنجره بود یک صندلی دید و پنج دقیقه شیشه رو شکستم ولی کوک نیامد بدون سر و صدا اومدم بیرون و توی جنگل گم شدم شده بودم و هوا تاریک تاریک بود سنگ جلومو ندیدم و همون طور که کمرم تیر میکشید خوردم زمین بعد دو دقیقه از جام پاشدم و دوباره سعی کردم راه برم که یک نور موتور دیدم
پایان ویو لونا
ویو کوک
بعد از اینکه لونارو فرستادم تو انباری رفتم دوربین های مدار بسته ای که هیچ کس از وجودش خبر نداره رو برداشتم و نگاه کردم و وقتی دیدم کار لونا نبود سرجام خشکم زد و فهمیدم چه اشتباه ابلهانه ای کردم سریع رفتم زیر زمین که دیدم لونا نیست و. فهمیدم فرار کرده همه جا پر از شیشه خورده بود سریع موتورم روبرداشتم و روندم توی جنگل و دیدم یک دختر داره سعی میکنه بدوه وقتی چراغو دید دویید و رسیدیم به سخره دستشو گرفنم و وقتی منو شناخت سریع سم زد
ویو لونا
اون کوک بود چطوری پیدام کرده بود
کوک: لونا میدونم کار تو نبود
لونا: پس چرا اون سیلی رو بهم زدی ها
کوک: ببخشید واقعا ببخشید (اروم گونه لونا رو نوازش میکنه)
لونا: میدونی وقتی بورام بهم حم. له کرد چقدر ترسیده بودم وقتی توی زیر زمین وقتی توی جنگل بودم چقدرترسیده بودم کل مدت عذاب کشیدم کمرم درد میکنه حالم بده
کوک اروم لونا رو بقل میکنه و موهاشو ناز میکنه
ویو لونا
کوک: ولی هنوز از فرارت عصبانیم
که سرم گیج رفت و فشارم افتاد
یک هو سنگینی حالیم شد فهمیدم لونا بی. هوش شده احتمالا از ضعف و فشار کمش و اون زخمی که دیروز خورده ولی من با موتور اومدم نمیتونم هم بقلش کنم هم رانندگی وسط جنگل هم انتن نمیداد براید بقلش کردم و پیاده تا عمارت رفتم خیلی هوا سرد بود و چون فرار کرده بود لباس درست و حابی تنش نبود کتمو انداختم روش و کلافه شدم ولی داشتم تقاص کارم رو پس میدادم خیلی اروم خواب بود گذاشتمش روی تختش و نشستمکنار تختش به بادیگاردم گفتم بره و موتور رو بیاره و بعد یک ساعت هنوز هم لونا بهوش نیامده بود زنگ زدم به دکتر و سریع اومد سرم بهش زد و گفت تا چند دقیقه دیگه احتمالا به هوش میاد فشارش خیلی اومده بود پایین و دکتر رفت همون موقع تهیونگ اومد
تهیونگ: لونا چیزیش شده؟ چرا دکتر اومده بود؟
کوک:(تعریف میکنه)
تهیونگ: یک معذرت خواهی درست و حسابی باید بکنی کوک: فقط همینو اومدی بگی
تهیونگ: نه هیوک پار. تی گرفته ماهم دعوتیم
۱.۵k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.