*تک پارتی تهیونگ*
#درخواستی
هوفف خسته از سرکار برگشتم زنگ خونه رو فشار دادم که در باز شد و با قامت کوچولوی دخترم مواجه شدم
دایانا:بابایییی
تهیونگ:سلام پرنسسمممم
تهیونگ دایانا رو بغل میکنه
تهیونگ:مامانت کجاس عزیزم؟
دایانا:آشپز خونه
تهیونگ:خب بریم پیش مامانن
تهیونگ همونطور که دایانا بغل کرده بود به آشپزخونه میره و چوت ات حواسش نبود یواشکی پشت ات میره و داخل گوشش میگه:پخخخ
ات قاشق از دستش میوفته :جیغغ
تهیونگ و دایانا با هم میزنن زیر خنده که ات عصبانی میگه:کوفتتت میخنده بلد نیسی عین آدم ظاهر شی؟
تهیونگ:عع بیب اینجوری از شوهرت استقبال میکنی؟
(خنده)
ات:عایشش برو بابا *میخواد بره که دستش از پشت کشیده میشه*
تهیونگ:عاا نشد دیگه نشد یه بوس به شوهرت بده ببینم
و بعد بدون حرفی از طرف ات لبشو میبوسه
ات سریع جدا میشه
ات:عل زشته جلو بچه
دایانا:عع خب چرا تموم گردین؟داشتم نگاه می کردممم
ات:عع واا اینم کردی مثل خودت ..بیا بغلم مامانی
(دایانا رو از بغل تهیونگ میگیره )
دایانا:مامانی قرار بود امشب با هم فیلم ببینم
ات:باشه عز..
تهیونگ:نههه(داد)
ات:چیزی شده ؟
دایانا:بابایی مگه تو دوست نداری با هم فیلم ببینیم؟
تهیونگ:چی..عاا نه عزیزم منظورم اینه مامانی زیاد کار کرده خستس باشه برا بعد ((و بعد برمیگره به ات چشمک میزنه و اتم وقتی منظورشو میگیره سریع میگه: نهه بابااا چه خستگی باشه عزیزم فیلم میبینیم
دایانا سریع از بغل ات میپره پایین و با ذوق میگه:باشههه پس اول شام بخورم بعد فیلم
ات:باشه خوشگلم(خنده)
دایانا میره میشینه سر میز که تهیونگ ات رو از پشت بغل میکنه و توی گوشش زمزمه میکنه:از ددی فرار کردن عواقب داره بدگرل
و بعد میره و پشت میز میشینه ات هم بدون حرفی غذا میکشه
۲۰ مین بعد
دایانا:خب دیگههه فیلمم
تهیونگ :باش عزیزم تو برو تلویزیون رو روشن کن تا بیام
دایانا:نههه شما خم باید بیاین
ات لبخندی از پیروزی میزنه و هرسه میرن روی کاناپه میشینن فیلم ببین دایانا روی مبل جدا میشینه و ات و تهیونگ هم روی مبل دو نفره میشینن و پتو میندازن رو خودشو
وسط فیلم تهیونگ کمر ات رو میگیره و به خودش میچسبونه و توی گوشش زمزمه میکنه:بهتره خفه خون بگیری تا دایانا نفهمه
و ات هم به صورت سوالی نگاهش میکنه ..تهیونگ لبخندی میزنه و به فیلم خیره میشه ات هم بیخیال میشه و فیلمو نگاه میکنه
ادامه در کامنت...
_________
یه موضوع اصلا حمایت نمیشه و اگر اینطوری ادامه پیدا کنه دیگه درخواستیارو نمی نویسم
حمایت کنین کیوتا (:
هوفف خسته از سرکار برگشتم زنگ خونه رو فشار دادم که در باز شد و با قامت کوچولوی دخترم مواجه شدم
دایانا:بابایییی
تهیونگ:سلام پرنسسمممم
تهیونگ دایانا رو بغل میکنه
تهیونگ:مامانت کجاس عزیزم؟
دایانا:آشپز خونه
تهیونگ:خب بریم پیش مامانن
تهیونگ همونطور که دایانا بغل کرده بود به آشپزخونه میره و چوت ات حواسش نبود یواشکی پشت ات میره و داخل گوشش میگه:پخخخ
ات قاشق از دستش میوفته :جیغغ
تهیونگ و دایانا با هم میزنن زیر خنده که ات عصبانی میگه:کوفتتت میخنده بلد نیسی عین آدم ظاهر شی؟
تهیونگ:عع بیب اینجوری از شوهرت استقبال میکنی؟
(خنده)
ات:عایشش برو بابا *میخواد بره که دستش از پشت کشیده میشه*
تهیونگ:عاا نشد دیگه نشد یه بوس به شوهرت بده ببینم
و بعد بدون حرفی از طرف ات لبشو میبوسه
ات سریع جدا میشه
ات:عل زشته جلو بچه
دایانا:عع خب چرا تموم گردین؟داشتم نگاه می کردممم
ات:عع واا اینم کردی مثل خودت ..بیا بغلم مامانی
(دایانا رو از بغل تهیونگ میگیره )
دایانا:مامانی قرار بود امشب با هم فیلم ببینم
ات:باشه عز..
تهیونگ:نههه(داد)
ات:چیزی شده ؟
دایانا:بابایی مگه تو دوست نداری با هم فیلم ببینیم؟
تهیونگ:چی..عاا نه عزیزم منظورم اینه مامانی زیاد کار کرده خستس باشه برا بعد ((و بعد برمیگره به ات چشمک میزنه و اتم وقتی منظورشو میگیره سریع میگه: نهه بابااا چه خستگی باشه عزیزم فیلم میبینیم
دایانا سریع از بغل ات میپره پایین و با ذوق میگه:باشههه پس اول شام بخورم بعد فیلم
ات:باشه خوشگلم(خنده)
دایانا میره میشینه سر میز که تهیونگ ات رو از پشت بغل میکنه و توی گوشش زمزمه میکنه:از ددی فرار کردن عواقب داره بدگرل
و بعد میره و پشت میز میشینه ات هم بدون حرفی غذا میکشه
۲۰ مین بعد
دایانا:خب دیگههه فیلمم
تهیونگ :باش عزیزم تو برو تلویزیون رو روشن کن تا بیام
دایانا:نههه شما خم باید بیاین
ات لبخندی از پیروزی میزنه و هرسه میرن روی کاناپه میشینن فیلم ببین دایانا روی مبل جدا میشینه و ات و تهیونگ هم روی مبل دو نفره میشینن و پتو میندازن رو خودشو
وسط فیلم تهیونگ کمر ات رو میگیره و به خودش میچسبونه و توی گوشش زمزمه میکنه:بهتره خفه خون بگیری تا دایانا نفهمه
و ات هم به صورت سوالی نگاهش میکنه ..تهیونگ لبخندی میزنه و به فیلم خیره میشه ات هم بیخیال میشه و فیلمو نگاه میکنه
ادامه در کامنت...
_________
یه موضوع اصلا حمایت نمیشه و اگر اینطوری ادامه پیدا کنه دیگه درخواستیارو نمی نویسم
حمایت کنین کیوتا (:
۸۷.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.