پرنسس من*
f1.p5
_افرین دختر خوب قشنگ بلدی بازی کنی.
*چی؟
تا خواستم جوابشو بدم دکتر اسممو صدا زد و بهم گفت بریم داخل اتاقم تا حرف بزنیم.
علامت دکتر/:
/متاسفانه باید بگم اون دختر حافظشو از دست داده اینجا هم بیمارستان نیست که من تشخیص بدم بلند مدته یا نه پس میگم که حواستون بهش باشه و زیاد برای یادآوری بهش فشار نیارین.
_خیلی خب میتونی بری
/چشم،فقط داروهاشو به آجوما سفارش کردم سر ساعت بخوره اگه عقب بیوفته ممکنه اتفاقی واسش بیوفته.خداحافظ
نشستم رو صندلیم حالا چیکارش کنم اون دختره رو
داخل همین فکرا بودم که گوشیم زنگ خورد...
به شمارش نگاه کردم ته بود بهترین رفیقم
علامت ته~
~چطوری
_بگو ته
~اوکی ببین سوهو واسه امشب ی مهمونی ترتیب داده و قراره همه با جفتاشون بیان میخوای واسه امشب به یوری بگم بیاد ؟
_نمیام حوصلشونو ندارم
~میبینمت پس با یوری
تا خواستم چیزی بگم قط کرد.
ا.ت
به خودم اومدم یکساعتی هست که اینجا نشستم خواستم پاشم که دوباره همون پسره جلوم سبز شد.
*باز تو
_با ددیت درست حرف بزن...
اگه بخونین و رد بشین دیگه ادامه نمیدم فیکو
_افرین دختر خوب قشنگ بلدی بازی کنی.
*چی؟
تا خواستم جوابشو بدم دکتر اسممو صدا زد و بهم گفت بریم داخل اتاقم تا حرف بزنیم.
علامت دکتر/:
/متاسفانه باید بگم اون دختر حافظشو از دست داده اینجا هم بیمارستان نیست که من تشخیص بدم بلند مدته یا نه پس میگم که حواستون بهش باشه و زیاد برای یادآوری بهش فشار نیارین.
_خیلی خب میتونی بری
/چشم،فقط داروهاشو به آجوما سفارش کردم سر ساعت بخوره اگه عقب بیوفته ممکنه اتفاقی واسش بیوفته.خداحافظ
نشستم رو صندلیم حالا چیکارش کنم اون دختره رو
داخل همین فکرا بودم که گوشیم زنگ خورد...
به شمارش نگاه کردم ته بود بهترین رفیقم
علامت ته~
~چطوری
_بگو ته
~اوکی ببین سوهو واسه امشب ی مهمونی ترتیب داده و قراره همه با جفتاشون بیان میخوای واسه امشب به یوری بگم بیاد ؟
_نمیام حوصلشونو ندارم
~میبینمت پس با یوری
تا خواستم چیزی بگم قط کرد.
ا.ت
به خودم اومدم یکساعتی هست که اینجا نشستم خواستم پاشم که دوباره همون پسره جلوم سبز شد.
*باز تو
_با ددیت درست حرف بزن...
اگه بخونین و رد بشین دیگه ادامه نمیدم فیکو
۶۰۴
۲۵ شهریور ۱۴۰۳