جراح من💙p15
* قابل توجه پدر مادرا و نیو ارمی ها : فیکه و واقعی نیست! این هیچ ربطی به خود اعضا نداره*
میا : خدایا همه برادر دارن ماهم برادر داریم!*بلند گفت که جیمین بشنوه*
جیمین: یاااااا صداتو شنیدم میا!!!
میا به من چه که شنیدی..
*دعوای خواهر برادری*
(ا/ت ، سوهو ، لیا ، جین و نامجون دارن از خنده منفجر میشن)
جیمین : شما ها چرا دارین میخندی ؟(مظلومانه)
میا : بیا دوباره خودشو مظلوم کرد*شکایتی*
ا/ت: بسه شماها مثل مرغ و خروس همش بهم میپرین ريا، بسه ، فک کنم فضای بیمارستان خیلی رو شما 2 تا تاثیر گذاشته...اه!
لیا: *تلاش برای منفجر نشدن*
نامجون : دقیقا! بهتره دیگه شما 2 تا ادامه ندین اینجوری هممون میمیریم ...
سوهو : چرا؟؟
نامجون : جیمین داره رانندگی میکنه ...
جیمین : راست میگه ، مرگ زندگیتون دست منه...*لبخند خبیثانه*
لیا : *قرمز شده*
ا/ت: لیا بیا یکم اب بخور ، نمیری!
لیا : باشه. هممم*خنده کنترل شده*
میا : جمین بخدا اگه یه تار مو از سرم کم شه!*تهدید ترسناک*
جیمین: بب...باشهه..*ترسیده* (بچم گرخید!)
جین : بلخره داریم میرسیم...
سوهو :بلخرههههههههه...(ایشونم هم خستس)
میا : خدارو شکر....*اروم*
**********
یونا : اوپا یعنی کجا رفته؟ اها وایسا باید برم بیمارستان ببینم کجا رفته
*بیمارستان ، پذیرش:
یونا : سلام ببخشید دفتر رئیس بیمارستان کجاس ؟
پذیرش : الان نیستند، چی کارشون دارید خانوم؟ میخواین وقت ملاقات بنویسم؟
یونا: نه ممنون! دکتر کیم نامجون الان بیمارستان هستن؟
پذیرش : ببخشید خانوم ، من نمیتونم اطلاعات ، کجا هستن و محل زندگیشون کجاست از دکتر ها منشی ها و پرستار نمیتونم بدم !
یونا : چراااااا؟؟
پذیرش : برای حفظ امنیتشون...
یونا: میدونی من کیم ؟
پذیرش : خانوم شما حتی اگه دوست دختر کادر پزشکی بیمارستان هم باشی من هیچ اطلاعاتی نمیدم ، اگه هستی خودشون میدادن !(اطلاعات منحرف بدبخت!)
میا : خدایا همه برادر دارن ماهم برادر داریم!*بلند گفت که جیمین بشنوه*
جیمین: یاااااا صداتو شنیدم میا!!!
میا به من چه که شنیدی..
*دعوای خواهر برادری*
(ا/ت ، سوهو ، لیا ، جین و نامجون دارن از خنده منفجر میشن)
جیمین : شما ها چرا دارین میخندی ؟(مظلومانه)
میا : بیا دوباره خودشو مظلوم کرد*شکایتی*
ا/ت: بسه شماها مثل مرغ و خروس همش بهم میپرین ريا، بسه ، فک کنم فضای بیمارستان خیلی رو شما 2 تا تاثیر گذاشته...اه!
لیا: *تلاش برای منفجر نشدن*
نامجون : دقیقا! بهتره دیگه شما 2 تا ادامه ندین اینجوری هممون میمیریم ...
سوهو : چرا؟؟
نامجون : جیمین داره رانندگی میکنه ...
جیمین : راست میگه ، مرگ زندگیتون دست منه...*لبخند خبیثانه*
لیا : *قرمز شده*
ا/ت: لیا بیا یکم اب بخور ، نمیری!
لیا : باشه. هممم*خنده کنترل شده*
میا : جمین بخدا اگه یه تار مو از سرم کم شه!*تهدید ترسناک*
جیمین: بب...باشهه..*ترسیده* (بچم گرخید!)
جین : بلخره داریم میرسیم...
سوهو :بلخرههههههههه...(ایشونم هم خستس)
میا : خدارو شکر....*اروم*
**********
یونا : اوپا یعنی کجا رفته؟ اها وایسا باید برم بیمارستان ببینم کجا رفته
*بیمارستان ، پذیرش:
یونا : سلام ببخشید دفتر رئیس بیمارستان کجاس ؟
پذیرش : الان نیستند، چی کارشون دارید خانوم؟ میخواین وقت ملاقات بنویسم؟
یونا: نه ممنون! دکتر کیم نامجون الان بیمارستان هستن؟
پذیرش : ببخشید خانوم ، من نمیتونم اطلاعات ، کجا هستن و محل زندگیشون کجاست از دکتر ها منشی ها و پرستار نمیتونم بدم !
یونا : چراااااا؟؟
پذیرش : برای حفظ امنیتشون...
یونا: میدونی من کیم ؟
پذیرش : خانوم شما حتی اگه دوست دختر کادر پزشکی بیمارستان هم باشی من هیچ اطلاعاتی نمیدم ، اگه هستی خودشون میدادن !(اطلاعات منحرف بدبخت!)
۳.۶k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.