پارت 11
جیمین :های لیدی چطوری
ات: خنده ای از لفظی که گرفته بود کردم و بهش دست دادم
کوک: خبراییه ما نمی دونیم؟
جیمین :والا نمی دونم فعلا که خانم ات هنوز لجوجه و دلش نمی خواد ما صدای خوشگلشو بشنویم
تهیونگ : خوب بلدی مخ بزنی یاد منم بد
ات: تهیونگ اینو که گفت نشگونی از جیمین گرفتم و صورتش از درد تو هم جمع شد
کوک:سعی می کنم فاصلمو باهات رعایت کنم ات که این بلا هارو سرما نیاری
مون: ات این طوری نیستتتت
کوک: ندیدی چه نیشگونی گرفت خیلم هست گیگیگیگ
مون:تو که هیچ وقت حرف نمیزدی الانم نزن
کوک: ایشش
نامجون :دو دقیقه نبودم باز دعوا کردید از دست شماها چیکار کنم آخه
ات : بچه ها سر گرم خوردن بود که دستی رو شونم قرار گرفت و بر گشتم سمتش
بورا : به به ببین کی رو میبینم خانم فراری
ات: چشمامو از حرص روی هم گذاشتم و دستشو از روی شونم محکم آوردم پایین
بورا: نه میبینم زورتم بیشتر از قبله ببینم چرا لالمونی گرفتی نمی خوای بهم سلام کنی من ارشدتما
سوریا : خفه شووووو تو ارشدی هه چجوری همسن مایی بعد ارشدی
کوک: اونا از کجا همو میشناسن؟
تهیونگ : از آخرین باری که دیدمش می
خواست جین هیونگ رو گول بزنه که دید هیونگ خیلی باهوش تر از ای حرفاس
جیمین : سوریا بهتره بفهمی با کی حرف میزنی
ات: هه داره طرف اون آشغالو میگیره؟ خیلی خب مث این که همه آدما دو رو ان
بورا : جیمین شی مهم نیست نهایت میگم پدرم اونا رو اخراج کنه هه
ات: گادددد چرا باید دختر پی دی نیم اون مرد مهربون دربیاد؟ جوو نمی تونستم تحمل کنم بعد از اینکه جیمینم طرف اونو گرفت بود کلا ناراحت بودم و رفتم تو حیاط گشتی بزنم
جیمین : اتتتتتتت صب کن می خوام باهات حرف بزنم..... شتتت اون از چیزی که گفتهبودم ناراحت شده خب من چمی دونم بین اونا چی گذشته
ات: صدای جیمین رو شندیم سعی کردم اهمیت ندم ولی قلبم نمیزاشت اون صدای نرم و لطیف و رها کنم پس سر جام وایسادم و منو به طرف خودش برگردوند
جیمین : متاسفم از حرفی که زدم اون دختر رئیس مون بود خب
ات: سعی می کردم تو چشماش نگا نکنم که گفت
جیمین :چرا منو نگه نمی کنی؟ ها؟؟
*چون به تو ربطی نداره
ات: وقتی این صدا اومد به سمت منبع صدا سرمون رو چرخوندم
هرچی دس کرمتونه کامنت بزارین تا پارت بعدی بیاد
ات: خنده ای از لفظی که گرفته بود کردم و بهش دست دادم
کوک: خبراییه ما نمی دونیم؟
جیمین :والا نمی دونم فعلا که خانم ات هنوز لجوجه و دلش نمی خواد ما صدای خوشگلشو بشنویم
تهیونگ : خوب بلدی مخ بزنی یاد منم بد
ات: تهیونگ اینو که گفت نشگونی از جیمین گرفتم و صورتش از درد تو هم جمع شد
کوک:سعی می کنم فاصلمو باهات رعایت کنم ات که این بلا هارو سرما نیاری
مون: ات این طوری نیستتتت
کوک: ندیدی چه نیشگونی گرفت خیلم هست گیگیگیگ
مون:تو که هیچ وقت حرف نمیزدی الانم نزن
کوک: ایشش
نامجون :دو دقیقه نبودم باز دعوا کردید از دست شماها چیکار کنم آخه
ات : بچه ها سر گرم خوردن بود که دستی رو شونم قرار گرفت و بر گشتم سمتش
بورا : به به ببین کی رو میبینم خانم فراری
ات: چشمامو از حرص روی هم گذاشتم و دستشو از روی شونم محکم آوردم پایین
بورا: نه میبینم زورتم بیشتر از قبله ببینم چرا لالمونی گرفتی نمی خوای بهم سلام کنی من ارشدتما
سوریا : خفه شووووو تو ارشدی هه چجوری همسن مایی بعد ارشدی
کوک: اونا از کجا همو میشناسن؟
تهیونگ : از آخرین باری که دیدمش می
خواست جین هیونگ رو گول بزنه که دید هیونگ خیلی باهوش تر از ای حرفاس
جیمین : سوریا بهتره بفهمی با کی حرف میزنی
ات: هه داره طرف اون آشغالو میگیره؟ خیلی خب مث این که همه آدما دو رو ان
بورا : جیمین شی مهم نیست نهایت میگم پدرم اونا رو اخراج کنه هه
ات: گادددد چرا باید دختر پی دی نیم اون مرد مهربون دربیاد؟ جوو نمی تونستم تحمل کنم بعد از اینکه جیمینم طرف اونو گرفت بود کلا ناراحت بودم و رفتم تو حیاط گشتی بزنم
جیمین : اتتتتتتت صب کن می خوام باهات حرف بزنم..... شتتت اون از چیزی که گفتهبودم ناراحت شده خب من چمی دونم بین اونا چی گذشته
ات: صدای جیمین رو شندیم سعی کردم اهمیت ندم ولی قلبم نمیزاشت اون صدای نرم و لطیف و رها کنم پس سر جام وایسادم و منو به طرف خودش برگردوند
جیمین : متاسفم از حرفی که زدم اون دختر رئیس مون بود خب
ات: سعی می کردم تو چشماش نگا نکنم که گفت
جیمین :چرا منو نگه نمی کنی؟ ها؟؟
*چون به تو ربطی نداره
ات: وقتی این صدا اومد به سمت منبع صدا سرمون رو چرخوندم
هرچی دس کرمتونه کامنت بزارین تا پارت بعدی بیاد
۴۷.۳k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.