تک پارتی از جیهوپ
میدونی بزرگترین ارزوم چیه؟
پسر در حالی که کنارش مینشست،لبخندی زد و دستای ظریف و دخترونه اشو گرفت.
-چیه عزیزم؟
دختر دستای پسر رو محکم گرفت و تو دنیایی تاریکش تصویر و لبخند پسر رو تصور کرد.
هوسوک به دخترکش نگاه کرد و چشمای بسته اشو بوسید،با حوصله تمام اجزای صورت فرشته اشو بوسید.
+میخوام لبخندتو ببینم هوسوک!
هوسوک درحالی بخاطر نابینا بودن دخترک زیباش گریه میکرد لباشو بوسید و به چشمای بسته اش نگاه کرد.
-حتی با اینکه چشمت بسته اس نمیتونم از خیره شدن بهشون دست بردارم!
+چرت و پرت نگو تو فقط یه پوست و مژه اس به چی میخوای خیره بشی؟
هوسوک بازم پلک هاشو بوسید.
-تو جای منی نیستی و نمیبینی چقدر زیبا و بی نقصی!
+میخوام تو زندگیم ادمی باشم که باعث خوشحالید میشه.
-الانم باعث خوشحالیم هستی عزیزم.
ا.ت میخواست از درداش بگه از حرفایی که به هوسوک میگفتن درباره ی معشوقه ی نابیناش .
-میدونم که داری به حرفای بقیه فکر میکنی ولی عزیزم ادما همیشه حرف میزنن و من به حرفاشون اهمیت نمیدم تا وقتی قلبامون بهم وصله بقیه و حرفاشون اهمیتی ندارن.
+روزی پشیمون میشی!
-از اینکه میخوام بهت درخواست ازدواج بدم ولی میترسم ردم کنی !
ا.ت تعجب کرد.ازدواج!
+از اینکه منو...
-هیس!!من دارم ازت میخوام باهام ازدواج کنی.ازدواج میکنی؟البته باید ازدواجکنی واگرنه..
+وگرنه چی؟
هوسوک کمی فکر کرد و در اخر گفت:
گازت میگیرمو بعدش میدزدمت!
ا.تخندید بقدری بلند خندید که هوسوکم خندید.
بقیه و حرفاشون اهمیت داشتن؟نه
"تاوقتی قلبامون با همه، تا وقتی میدونیم برای همیم کسی اهمیت نداره!تاوقتی قلبم برای تو میزنه و تو برای منی.کسی اهمیت نداره !
برام مهم نبود بقیه درباره ام چیمیگن پشیمون میشم؟قطعا نه!
کسی تا حالا از انتخاب یه فرشته پشیمون شده؟نه پس منم از انتخاب یه فرشته پشیمون نمیشم!
فقط به قلبتون اهمیت بدید اون میدونه راه درست کجاست
امیدوارم خوشتون بیاد ❤️🔗
پسر در حالی که کنارش مینشست،لبخندی زد و دستای ظریف و دخترونه اشو گرفت.
-چیه عزیزم؟
دختر دستای پسر رو محکم گرفت و تو دنیایی تاریکش تصویر و لبخند پسر رو تصور کرد.
هوسوک به دخترکش نگاه کرد و چشمای بسته اشو بوسید،با حوصله تمام اجزای صورت فرشته اشو بوسید.
+میخوام لبخندتو ببینم هوسوک!
هوسوک درحالی بخاطر نابینا بودن دخترک زیباش گریه میکرد لباشو بوسید و به چشمای بسته اش نگاه کرد.
-حتی با اینکه چشمت بسته اس نمیتونم از خیره شدن بهشون دست بردارم!
+چرت و پرت نگو تو فقط یه پوست و مژه اس به چی میخوای خیره بشی؟
هوسوک بازم پلک هاشو بوسید.
-تو جای منی نیستی و نمیبینی چقدر زیبا و بی نقصی!
+میخوام تو زندگیم ادمی باشم که باعث خوشحالید میشه.
-الانم باعث خوشحالیم هستی عزیزم.
ا.ت میخواست از درداش بگه از حرفایی که به هوسوک میگفتن درباره ی معشوقه ی نابیناش .
-میدونم که داری به حرفای بقیه فکر میکنی ولی عزیزم ادما همیشه حرف میزنن و من به حرفاشون اهمیت نمیدم تا وقتی قلبامون بهم وصله بقیه و حرفاشون اهمیتی ندارن.
+روزی پشیمون میشی!
-از اینکه میخوام بهت درخواست ازدواج بدم ولی میترسم ردم کنی !
ا.ت تعجب کرد.ازدواج!
+از اینکه منو...
-هیس!!من دارم ازت میخوام باهام ازدواج کنی.ازدواج میکنی؟البته باید ازدواجکنی واگرنه..
+وگرنه چی؟
هوسوک کمی فکر کرد و در اخر گفت:
گازت میگیرمو بعدش میدزدمت!
ا.تخندید بقدری بلند خندید که هوسوکم خندید.
بقیه و حرفاشون اهمیت داشتن؟نه
"تاوقتی قلبامون با همه، تا وقتی میدونیم برای همیم کسی اهمیت نداره!تاوقتی قلبم برای تو میزنه و تو برای منی.کسی اهمیت نداره !
برام مهم نبود بقیه درباره ام چیمیگن پشیمون میشم؟قطعا نه!
کسی تا حالا از انتخاب یه فرشته پشیمون شده؟نه پس منم از انتخاب یه فرشته پشیمون نمیشم!
فقط به قلبتون اهمیت بدید اون میدونه راه درست کجاست
امیدوارم خوشتون بیاد ❤️🔗
۸۰.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.