سرزمین رویاها
#سرزمین_رویاها
پارت ۱۳
جیمین: اون بر خلاف قانون کازی رو انجام داده
من: چیییی😨😰 چی داری میگی چیشدعهعهعهعه
جیمین با داد بهم گف: اون ما رو فراموش کردههعععهعهع😫
از چهره پر استرس جیمین معلوم بود اتفاق خوبی نیس ؛ ینی برگشتنی نیس ؛ و.بعلاوه با فریادی ک سرم زد ک دیگ هیچی کاملا میشد فهمید ک تهیونگ خودشو ب فنا داده
جیمین رفت دستای تهیونگو گرفت و گف : تهیونگ شی ؛ چیکار کردی🙁
اهیونگ با هم
ن چچهره سردش گف: فقط و تنها چیزی ک یادم میاد یک نوشیدنی خوردم
با این حرف دستای جیمین از سستی افتاد پایین و یک دفعه زانو زد و شروع کرد ب گریه کردن
من:جیمینی چیشده بگوووو
جیمین داشت فقط گریع میکرد
جیمین: تهیونگ………😩تهیونگ😭………تهیونگ
من:😐😑😬ای بگم چیکار نشی ………جون ب لبم کردی بگو چش شدع
دستاشو گذاشت رو رو شونم و گف: شین هه ما باید حافظه تهیونگو برگردونیم
من:مطمهن باش بهت کمک میکنم اما چ جوری
ی نگاه ب تهیونگ کرد
من از نگاه جیمین ترشیدم
من: چرا دارین اینجوری ب هم نگا میکنین
____-_________-___________-_______-
تهیونگ: نکن
جیمین دوباره سرشو توی اب ها کرد
درش اورد
من:داره نفس کم میارع ها😅نمیرع یک وقت
جیمین: نمیدونم روشی هست!
من: تو دقیقا توضیح ندادی با چی خوب میشه خوب!
+شاید با یکی دیگ
_چی؟
+اگ یکی دیگ فراموشی تهیونگ ب عهده بگیره بتونه زنده بمونه
من:👌🙂
جیمین:🙂🙂
من: نگاهات عجیبن جیمین شی چیمیخای؟
+ت بعهده میگیری ؟
_تو ک دوست صمیمی اونی این کارو انجام نمیدی چ برسه ب من
جیمین: تو رو نبوسیده؟
یادم از لب ساحل افتاد ک.منو بوسید اگ ب جیمین بگم باز با تهیپنگ دعوا راه مینداخت
_نع برای چی ؟
+هیچی بیخیال
_ایگووو میخای از زیر زبونم حرف بکشی😜
دوباره سر تهیونگو ت
ی بشکه اب فروبرد
من:نکن خفههه شد
اورد بیرون
من: بنظرم ولش کنیم گناه دارع
تهیونگ ک مث موش اب کشیده بود گف: بخدا اگ ب پدرم( ک امپراطور میش) بگم کلتونو جدا میکنه
جیمین:منو تحدید میکنی؟
تهیونگ: نعهه😓
من:بیخیال ولش کن
تا میخاست دوباره بفرسته توی اب
رفتم دست تهیونگو گرفتم و کشیدم طرف خوردم و محکم خورد ب من
من:اگ درست میشد تا الان حافظش بر میگشت حتما درست نمیشه ……ولی جیمین اگ تهیونگ حافظش برگرد بفهمه ک چه کارایی باهاش کردی کلی از هیونگت (پسرا ب پسرای بزرگ تر از خودشون میگن) کتک میخوری😅😂
جیمین داشت ب تهیونگ نگاه میکرد ک یک دفعه چشماش درشت شد
من:چیمیبینی ت تهیونگ ک من نمیبینم
جیمین:هییییی تهیونگ چشماش😱چشماش………
🌵 #kook🌵
پارت ۱۳
جیمین: اون بر خلاف قانون کازی رو انجام داده
من: چیییی😨😰 چی داری میگی چیشدعهعهعهعه
جیمین با داد بهم گف: اون ما رو فراموش کردههعععهعهع😫
از چهره پر استرس جیمین معلوم بود اتفاق خوبی نیس ؛ ینی برگشتنی نیس ؛ و.بعلاوه با فریادی ک سرم زد ک دیگ هیچی کاملا میشد فهمید ک تهیونگ خودشو ب فنا داده
جیمین رفت دستای تهیونگو گرفت و گف : تهیونگ شی ؛ چیکار کردی🙁
اهیونگ با هم
ن چچهره سردش گف: فقط و تنها چیزی ک یادم میاد یک نوشیدنی خوردم
با این حرف دستای جیمین از سستی افتاد پایین و یک دفعه زانو زد و شروع کرد ب گریه کردن
من:جیمینی چیشده بگوووو
جیمین داشت فقط گریع میکرد
جیمین: تهیونگ………😩تهیونگ😭………تهیونگ
من:😐😑😬ای بگم چیکار نشی ………جون ب لبم کردی بگو چش شدع
دستاشو گذاشت رو رو شونم و گف: شین هه ما باید حافظه تهیونگو برگردونیم
من:مطمهن باش بهت کمک میکنم اما چ جوری
ی نگاه ب تهیونگ کرد
من از نگاه جیمین ترشیدم
من: چرا دارین اینجوری ب هم نگا میکنین
____-_________-___________-_______-
تهیونگ: نکن
جیمین دوباره سرشو توی اب ها کرد
درش اورد
من:داره نفس کم میارع ها😅نمیرع یک وقت
جیمین: نمیدونم روشی هست!
من: تو دقیقا توضیح ندادی با چی خوب میشه خوب!
+شاید با یکی دیگ
_چی؟
+اگ یکی دیگ فراموشی تهیونگ ب عهده بگیره بتونه زنده بمونه
من:👌🙂
جیمین:🙂🙂
من: نگاهات عجیبن جیمین شی چیمیخای؟
+ت بعهده میگیری ؟
_تو ک دوست صمیمی اونی این کارو انجام نمیدی چ برسه ب من
جیمین: تو رو نبوسیده؟
یادم از لب ساحل افتاد ک.منو بوسید اگ ب جیمین بگم باز با تهیپنگ دعوا راه مینداخت
_نع برای چی ؟
+هیچی بیخیال
_ایگووو میخای از زیر زبونم حرف بکشی😜
دوباره سر تهیونگو ت
ی بشکه اب فروبرد
من:نکن خفههه شد
اورد بیرون
من: بنظرم ولش کنیم گناه دارع
تهیونگ ک مث موش اب کشیده بود گف: بخدا اگ ب پدرم( ک امپراطور میش) بگم کلتونو جدا میکنه
جیمین:منو تحدید میکنی؟
تهیونگ: نعهه😓
من:بیخیال ولش کن
تا میخاست دوباره بفرسته توی اب
رفتم دست تهیونگو گرفتم و کشیدم طرف خوردم و محکم خورد ب من
من:اگ درست میشد تا الان حافظش بر میگشت حتما درست نمیشه ……ولی جیمین اگ تهیونگ حافظش برگرد بفهمه ک چه کارایی باهاش کردی کلی از هیونگت (پسرا ب پسرای بزرگ تر از خودشون میگن) کتک میخوری😅😂
جیمین داشت ب تهیونگ نگاه میکرد ک یک دفعه چشماش درشت شد
من:چیمیبینی ت تهیونگ ک من نمیبینم
جیمین:هییییی تهیونگ چشماش😱چشماش………
🌵 #kook🌵
۸.۷k
۰۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.