رمان.عشق دروغین محض دکتراسترنج
رمان.عشقدروغین محض دکتراسترنج
#پارت۵
بعدازچهارروز رسیدم منطقهایکه محلزندگی جادوگرها زیادی بودند؛بعدازدیدن کردن کوتاه سریع به دانشگاه رسیدیم.ده دقیقه مکالمه بانگهبان دربازه نگاهم به دروازه افتادبه ظاهرساده بودهولی توی فکرم این است که ساختمان جدیدهست یابسیارقدیمی هست دروازه نشانه دروازه قدیمی نبوده مشخصه یک قرن بیشتر نبوده همچنان فکرم مشغول ساختون بوده دکتر دوباره سواره شد؛واردساختمان شدیم. نگاه عجبی به دکتراسترنج نگاهمیکردم یکی ازخصوصیات رفتاری دکتر خیلی عجبی بوده است.
ادامه دارد.........
#پارت۵
بعدازچهارروز رسیدم منطقهایکه محلزندگی جادوگرها زیادی بودند؛بعدازدیدن کردن کوتاه سریع به دانشگاه رسیدیم.ده دقیقه مکالمه بانگهبان دربازه نگاهم به دروازه افتادبه ظاهرساده بودهولی توی فکرم این است که ساختمان جدیدهست یابسیارقدیمی هست دروازه نشانه دروازه قدیمی نبوده مشخصه یک قرن بیشتر نبوده همچنان فکرم مشغول ساختون بوده دکتر دوباره سواره شد؛واردساختمان شدیم. نگاه عجبی به دکتراسترنج نگاهمیکردم یکی ازخصوصیات رفتاری دکتر خیلی عجبی بوده است.
ادامه دارد.........
۱.۱k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.