فیک کوک ( سرنوشت من)پارت ۵۳
از زبان ا/ت
بعده غذا بلند شدم و رفتم سمته سرویس بهداشتی به دست و صورتم به آبی زدم ریه هام میسوختن یه نفس عمیق کشیدم که سوزش بیشتر شد
همین که از سرویس بهداشتی اومدم بیرون برخورد کردم به جونگ کوک با تعجب نگاش کردم و گفتم : برو میسو خانم نگران نشن یه دفعه
خواستم رد بشم که بازوم رو گرفت و گفت : کی بزرگ میشی
گفتم : هیچوقت نمیشه بازم بری نمیشه بری یه جای دور و دیگه برنگردی چرا آزارم میدی...
ریه هام ناراحتی که تو گلوم سنگینی میکرد رو یاری نکردن نفسم برید اما میتونستم خودمو کنترل کنم پسش زدم خودمو به کیفم که کنار آنا بود رسوندم اسپری رو درآوردم و چندبار زدم ازش آنا با نگرانی چندبار اسمم رو صدا زد وقتی به خودم اومدم نگاش رو که خیلی نگران بود دیدم که گفت : ا/ت جریان این اسپری چیه
گفتم : هیچی چیزی نیست آنا اگه میشه چند روز کنارم نباش خب
با ناراحتی گفت : حالا ما دیگه غریبه شدیم آره ؟
اون مثل خواهرم بود دستش رو گرفتم و گفتم : آنا جونم خواهرم من فقط میخوام تنها باشم باشه ؟
گفت : باشه مراقب خودت باش کاری نکن خب ؟
گفتم : باشه خب دیگه من برم
بلند شدم آنا رو بغل کردم خداحافظی کردم که چشمم به میسو افتاد این بشر برام مثل اعزراییل میمونه برام
بعده غذا بلند شدم و رفتم سمته سرویس بهداشتی به دست و صورتم به آبی زدم ریه هام میسوختن یه نفس عمیق کشیدم که سوزش بیشتر شد
همین که از سرویس بهداشتی اومدم بیرون برخورد کردم به جونگ کوک با تعجب نگاش کردم و گفتم : برو میسو خانم نگران نشن یه دفعه
خواستم رد بشم که بازوم رو گرفت و گفت : کی بزرگ میشی
گفتم : هیچوقت نمیشه بازم بری نمیشه بری یه جای دور و دیگه برنگردی چرا آزارم میدی...
ریه هام ناراحتی که تو گلوم سنگینی میکرد رو یاری نکردن نفسم برید اما میتونستم خودمو کنترل کنم پسش زدم خودمو به کیفم که کنار آنا بود رسوندم اسپری رو درآوردم و چندبار زدم ازش آنا با نگرانی چندبار اسمم رو صدا زد وقتی به خودم اومدم نگاش رو که خیلی نگران بود دیدم که گفت : ا/ت جریان این اسپری چیه
گفتم : هیچی چیزی نیست آنا اگه میشه چند روز کنارم نباش خب
با ناراحتی گفت : حالا ما دیگه غریبه شدیم آره ؟
اون مثل خواهرم بود دستش رو گرفتم و گفتم : آنا جونم خواهرم من فقط میخوام تنها باشم باشه ؟
گفت : باشه مراقب خودت باش کاری نکن خب ؟
گفتم : باشه خب دیگه من برم
بلند شدم آنا رو بغل کردم خداحافظی کردم که چشمم به میسو افتاد این بشر برام مثل اعزراییل میمونه برام
۱۴۳.۴k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.