فیک عشق کودکی من
پارت ۴
*****
کوک: الان نیم ساعت میشه که سرمش رو در آوردیم و دوباره زد زیر گریه و الان قطع شد..لپشو بوسیدم* تو نفسمی جیگرم..دردت اومد؟.. میکشمش
جونگ یول: با یاد آوری دردش دوباره زد زیر گریه*..( ( اداشو در آوردم)
ا/ت: خوشت میاد بچه گریه کنه..نه؟..اون الان خوابش میاد و باید بخوابه
کوک: پشتشو ناز میکردم و ماساژ میدادم*.. بریم لالا؟
جونگ یول: اوو ( دستشو بالا آورد و زخمشو نشون داد)
کوک: زخم سرمش رو بوس کردم* خوبب شدددد..برآید استایل بغلش کردم و براش لالایی خوندم تا بخوابه و ا/ت هم داشت نگاهمون میکرد*..(خوابید)..الان دارم میام دخترمو بخوابونم
ا/ت: بهتر نیست تو اتاق جونگ یول بخوابیم؟. شب بیدار میشه ( تو اتاقش یه تخت دیواری داریم)
کوک: راست میگی..خیلی حساسه
*****
کوک: الان نیم ساعت میشه که سرمش رو در آوردیم و دوباره زد زیر گریه و الان قطع شد..لپشو بوسیدم* تو نفسمی جیگرم..دردت اومد؟.. میکشمش
جونگ یول: با یاد آوری دردش دوباره زد زیر گریه*..( ( اداشو در آوردم)
ا/ت: خوشت میاد بچه گریه کنه..نه؟..اون الان خوابش میاد و باید بخوابه
کوک: پشتشو ناز میکردم و ماساژ میدادم*.. بریم لالا؟
جونگ یول: اوو ( دستشو بالا آورد و زخمشو نشون داد)
کوک: زخم سرمش رو بوس کردم* خوبب شدددد..برآید استایل بغلش کردم و براش لالایی خوندم تا بخوابه و ا/ت هم داشت نگاهمون میکرد*..(خوابید)..الان دارم میام دخترمو بخوابونم
ا/ت: بهتر نیست تو اتاق جونگ یول بخوابیم؟. شب بیدار میشه ( تو اتاقش یه تخت دیواری داریم)
کوک: راست میگی..خیلی حساسه
۱۸.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.