شوگا رو تختش نشسته بود میخندید . عین دیونه ها شده بود . خ
شوگا رو تختش نشسته بود میخندید . عین دیونه ها شده بود . خوشحال بود که دیده بودتش . از طرفی توپشم پس گرفته بود .
با صدای زنگ موبایلش از فکرش اومد بیرون.
(بابا)
با لحن سردی جواب داد : بفرمایین .
-سلام یونگی . حالت چطوره ؟ اوضاع و احوالت خوبه ؟
-ممنون. -یونگی ! چرا بامن رسمی حرف میزنی ؟ -چون اینجوری دوس دارم ! -ولی من دوستندارم . لطفا بیا خونه . دلم واست تنگ شده .
-نمیتونم .
-چرا نمیتونی ؟مشکل چیه ؟ -اون خونه واسه من زیادی بزرگه . -میخوای خونه رو عوض کنیم ؟هرچی تو بخوای. باهم میریموخونا میبینیم . هرجوری که تو خواستی .
-خیلی ممنون. من اینجا راحتم .
-چطور اونجا راحتی !؟ تو اون محله ی....
-من کار دارم -باشه ! برو به کارت برس . بعدا بهت زنگ میزنم . هرچی خواستی به منشی کیم بگو. -باشه.
شوگابدون خدافظی گوشی رو قطع کرد .
با حرف زدن با پدرش انگار دوبارهدحالش گرفته شد . ****
صبح تو کلاس همه بچه ها داشتن باهم حرف میزدن . معلوم بود چیزی شده یا قراره بشه . شوگا درحالی که با تعجب به بچه ها نگا میکرد کنار وی نشست : ته هیونگ ! چه خبره ؟ اینا چشونه ؟
- هیچی مثل اینکه شایعه شده میخوان کلاسارو تعقیر بدن . من که نمیرم . -چی ؟!چرا ؟! -نمیدونم .
کوکی بهشون پیوست : هیونگ کی اومدی ؟
شوگا : الان . چطوری ؟ -خوب . توهم شایعه هارو شنیدی ؟ -اوهوم . ته هیونگ بهم گفا ولی باور نمیکنم .
رپ مان و جیمین و جی هوپ و جین اومدن سر جاهاشون نشستن .
جی هوپ : شنیدم بخاطر ما میخوان کلاسارو عوض کنن.
شوگا : کی این زر و زده ؟
رپ مان : اروم باش یونگ .... بچه ها حرف بیخود زیاد میزنن .
شوگا جوری از جاش بلند شد که صندلی محکم رو زمین افتاد.همه کلاس یهو ساکت شدن و توجه همه به سمتش جلب شد
شوگا داد زد : کدوم خری این زرو زده هان ؟ کدومتون ؟
هیچکس جوابی نداد .
دوباره داد زد : میگم کدوم خری گفته ؟!! جرعت ندارین جواب بدین ؟
وی به طرفش رفت و شوگا رو گرفت . -بس کن یونگی . بشین.
شوگا وی رو عقب هل داد : جرعت داری بیا اعتراف کن !
یکی از دخترا اروم گفت : اوپا ... ماهم شکه شدیم وقتی خبر عوض شدن کلاسارو شنیدیم . باید باهم یه فکری کنیم ...
شوگا : توبودی ؟
دختره : چی ؟ -توبودی که گفتی بخاطر ما میخوان بچه هارو جابجا کنن؟ -نه .... من فقط ...
-تو فقط چی ؟ -من فقط از معلم بن شنیدم . -میگفت که بچه ها اذیت میکنن و از دستشون خسته شدم ......
-اگه فقط یه بار دیگ این حرفو بشنوم قسم میخورم راحت نمیشینم !
معلم وارد کلاس شد و همه ساکت شدن .
با صدای زنگ موبایلش از فکرش اومد بیرون.
(بابا)
با لحن سردی جواب داد : بفرمایین .
-سلام یونگی . حالت چطوره ؟ اوضاع و احوالت خوبه ؟
-ممنون. -یونگی ! چرا بامن رسمی حرف میزنی ؟ -چون اینجوری دوس دارم ! -ولی من دوستندارم . لطفا بیا خونه . دلم واست تنگ شده .
-نمیتونم .
-چرا نمیتونی ؟مشکل چیه ؟ -اون خونه واسه من زیادی بزرگه . -میخوای خونه رو عوض کنیم ؟هرچی تو بخوای. باهم میریموخونا میبینیم . هرجوری که تو خواستی .
-خیلی ممنون. من اینجا راحتم .
-چطور اونجا راحتی !؟ تو اون محله ی....
-من کار دارم -باشه ! برو به کارت برس . بعدا بهت زنگ میزنم . هرچی خواستی به منشی کیم بگو. -باشه.
شوگابدون خدافظی گوشی رو قطع کرد .
با حرف زدن با پدرش انگار دوبارهدحالش گرفته شد . ****
صبح تو کلاس همه بچه ها داشتن باهم حرف میزدن . معلوم بود چیزی شده یا قراره بشه . شوگا درحالی که با تعجب به بچه ها نگا میکرد کنار وی نشست : ته هیونگ ! چه خبره ؟ اینا چشونه ؟
- هیچی مثل اینکه شایعه شده میخوان کلاسارو تعقیر بدن . من که نمیرم . -چی ؟!چرا ؟! -نمیدونم .
کوکی بهشون پیوست : هیونگ کی اومدی ؟
شوگا : الان . چطوری ؟ -خوب . توهم شایعه هارو شنیدی ؟ -اوهوم . ته هیونگ بهم گفا ولی باور نمیکنم .
رپ مان و جیمین و جی هوپ و جین اومدن سر جاهاشون نشستن .
جی هوپ : شنیدم بخاطر ما میخوان کلاسارو عوض کنن.
شوگا : کی این زر و زده ؟
رپ مان : اروم باش یونگ .... بچه ها حرف بیخود زیاد میزنن .
شوگا جوری از جاش بلند شد که صندلی محکم رو زمین افتاد.همه کلاس یهو ساکت شدن و توجه همه به سمتش جلب شد
شوگا داد زد : کدوم خری این زرو زده هان ؟ کدومتون ؟
هیچکس جوابی نداد .
دوباره داد زد : میگم کدوم خری گفته ؟!! جرعت ندارین جواب بدین ؟
وی به طرفش رفت و شوگا رو گرفت . -بس کن یونگی . بشین.
شوگا وی رو عقب هل داد : جرعت داری بیا اعتراف کن !
یکی از دخترا اروم گفت : اوپا ... ماهم شکه شدیم وقتی خبر عوض شدن کلاسارو شنیدیم . باید باهم یه فکری کنیم ...
شوگا : توبودی ؟
دختره : چی ؟ -توبودی که گفتی بخاطر ما میخوان بچه هارو جابجا کنن؟ -نه .... من فقط ...
-تو فقط چی ؟ -من فقط از معلم بن شنیدم . -میگفت که بچه ها اذیت میکنن و از دستشون خسته شدم ......
-اگه فقط یه بار دیگ این حرفو بشنوم قسم میخورم راحت نمیشینم !
معلم وارد کلاس شد و همه ساکت شدن .
۱۱.۳k
۱۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.