مدرسه پولدارا پارت سیزدهم
☆The school of the rich ☆
part 13
ویو ات: اصلا انتظار نداشتم مردک عوضی خجالت داره واقعا... ولی قضیه ا/ن هست... من فوبیای اب دارم یادمه که از بچگی از اب میترسیدم... ولی گزینه ی دیگش امشب...... نه نه نه باید یکاری بکنم ولی چیکار ا/ن میخواد بره مسابقه...
جیمین: بالاخره تصمیمت چیه ات:(صورتشو میاره بالا و توی چشمای جیمین زل میزنه) گزینه دوم جیمین: میدونستم دیدیننن بچه هااا ات: حالا میشه ا/ن رو ول کنی جیمین: اطاعت میشه... راستی بعد مدرسه منتظرتم فقط، بیبی اونجا ددی صدام میکنی (اونجایی که ویرگوله رو توی گوشش میگه) ات:(اب دهنشو قورت میده) باشه(لکنت) جیمین: افرین گود گرل
ویو ات: سریع چسب دهن ا/ن و جاهایی که چسبوده بودنشو کندم..
ات: حالت خوبه؟ ا/ن: اره اما ات تو... ات: نمیخواد عزیزم من خوبم تو برو به مسابقه ای که فردا داری برس ا/ن: باش
ویو ات: با ا/ن رفتیم سر کلاس... دیدم اون سه تا (لیا، لوسی، سیا) جای میزم بودن... وقتی منو دیدن اومدن سمتم...
لیا:(زد توی صورت ات)
ویو ا/ن: من نباید فداکاریه دوستم ات رو نادیده بگیرم... و باید یکاری بکنم... وقتی ات رو زد با پام زدم توی شکمش... افتاد روی زمین و یقه شو گرفتم و بهش مشت میزدم
ا/ن: اگه فقط یکباره دیگه نزدیک دوسته صمیمیم بشی باید جنازت رو ببینی... به همتون میگما هرکی نزدیک ات بشه جنازش رو توی دریا پیدا میکنن پلیسا... پس بتمرگین سرجاتون (داد) ات: دمت گرم... راستی اینو از کجا یاد گرفتی ا/ن: من یاد نگرفتم فقط دیدم توی فیلما
(-بعد مدرسه-)
جیمین: بیبی سوار شو ات: میشه انقدر نگی بیبی جیمین: نه نمیشه...
ات ویو: سوار ماشین شدیم... باورم نمیشد راننده داشته باشه... توی فکر کردن با خودم بودم...
جیمین: پیاده شو ات: اوففف گیری افتادیما جیمین: خفه برو توی اتاق الان میام ات: برای چی برم توی اتاق مگه خاله بازیه جیمین:(میاد نزدیک ات و ات میره عقب) نگران نباش هیچی نمیشه ات: بهم دست نزن جیمین: اییی قلبم ات: چیشده بیا بخواب روی تخت... بگو دی...
ات ویو: داشتم ازش سوال میکردم ببینم چیشده که یهو....
part 13
ویو ات: اصلا انتظار نداشتم مردک عوضی خجالت داره واقعا... ولی قضیه ا/ن هست... من فوبیای اب دارم یادمه که از بچگی از اب میترسیدم... ولی گزینه ی دیگش امشب...... نه نه نه باید یکاری بکنم ولی چیکار ا/ن میخواد بره مسابقه...
جیمین: بالاخره تصمیمت چیه ات:(صورتشو میاره بالا و توی چشمای جیمین زل میزنه) گزینه دوم جیمین: میدونستم دیدیننن بچه هااا ات: حالا میشه ا/ن رو ول کنی جیمین: اطاعت میشه... راستی بعد مدرسه منتظرتم فقط، بیبی اونجا ددی صدام میکنی (اونجایی که ویرگوله رو توی گوشش میگه) ات:(اب دهنشو قورت میده) باشه(لکنت) جیمین: افرین گود گرل
ویو ات: سریع چسب دهن ا/ن و جاهایی که چسبوده بودنشو کندم..
ات: حالت خوبه؟ ا/ن: اره اما ات تو... ات: نمیخواد عزیزم من خوبم تو برو به مسابقه ای که فردا داری برس ا/ن: باش
ویو ات: با ا/ن رفتیم سر کلاس... دیدم اون سه تا (لیا، لوسی، سیا) جای میزم بودن... وقتی منو دیدن اومدن سمتم...
لیا:(زد توی صورت ات)
ویو ا/ن: من نباید فداکاریه دوستم ات رو نادیده بگیرم... و باید یکاری بکنم... وقتی ات رو زد با پام زدم توی شکمش... افتاد روی زمین و یقه شو گرفتم و بهش مشت میزدم
ا/ن: اگه فقط یکباره دیگه نزدیک دوسته صمیمیم بشی باید جنازت رو ببینی... به همتون میگما هرکی نزدیک ات بشه جنازش رو توی دریا پیدا میکنن پلیسا... پس بتمرگین سرجاتون (داد) ات: دمت گرم... راستی اینو از کجا یاد گرفتی ا/ن: من یاد نگرفتم فقط دیدم توی فیلما
(-بعد مدرسه-)
جیمین: بیبی سوار شو ات: میشه انقدر نگی بیبی جیمین: نه نمیشه...
ات ویو: سوار ماشین شدیم... باورم نمیشد راننده داشته باشه... توی فکر کردن با خودم بودم...
جیمین: پیاده شو ات: اوففف گیری افتادیما جیمین: خفه برو توی اتاق الان میام ات: برای چی برم توی اتاق مگه خاله بازیه جیمین:(میاد نزدیک ات و ات میره عقب) نگران نباش هیچی نمیشه ات: بهم دست نزن جیمین: اییی قلبم ات: چیشده بیا بخواب روی تخت... بگو دی...
ات ویو: داشتم ازش سوال میکردم ببینم چیشده که یهو....
۴.۶k
۱۹ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.