پارت ۵۵ :Black Woolf..
سونجون : پسرم آقای جانگ یه مهمونی دیگه ترتیب داده برای تولد نوه اش هوسوک از خانواده ی ماهم دعوت کرده که بریم
جونگ کوک : تولد هومی هیونگ ( ذوق )
اولیویا: خب پس من برم به فکر لباس باشم که یه مهمونی دیگه توی راه داریم
آقای کیم : چیکار میکنی ته میای یانه
نوه ی آقای جانگ رفیق جونگ کوک بود و احتمال ۹۰ درصد جونگ کوک میرفت پس زمان خوبی بود کا نقشه ای که کلی واسش زمان گذاشتم عملی کنم
جونگ کوک : مامان کادوم درست شد
اولیویا: آره دیگه دادم جک گذاشت تو ماشین تو حاضری
جونگ کوک : آره خوب شدم
اولیویا: خیلی پسر خوشگلم
سونجون : بدویید دیگه دیر شدا
جیمین : خرگوش
کوک : جوجه
و همو بعل کردن
کوک : سنجاب تازه متولد کجاست
جییمن با خنده گفت : هیچی داره با مهمون ها خوش و بش میکنه
کوکی : بیا بریم پیشش
جیهوپ : وایی خدایا خوب شد اومدید پیشم انگار نجاتم دادید
کوک : تولدت مبارک هوپی هیونگ
جیمین : تولدت مبارک هوسوک
جیهوپ: ممنون بچه ها واقعا خوشحالم کردید اومدید
جیمین : توکه از مهمونی خوشت نمیومد چطور این مهمونی بهاین مجللی رو توی این باغ بزرگ گرفتیییی هان
جیهوپ: بابا بزرگم واسه ی تولد ۲۰ سالگیم این همه مهمون دعوت کرده و گفته نوم داره ۲۰ سالش میشه و همرو ورداشته دعوت کرده دیشبم به من گفته مردک پیر پفیوز
کوک : حرص نخور هیونگ تولدته ها
جیهوپ : بیاید بریم وسط برقصیم هستید
جیمین : من پایه ام
کوک : جیهوپ تو از این مهمونی های رسمی خوشت نمیاد درسته
جیهوپ : درسته
کوک : خب ما تبدیلش میکنیم به پارتی تولد جیهوپ
جیهوپ : جچوری
کوکی : همراهم بیاید
تولدی که قرار بود خیلی آروم و ملیح باشه تبدیل شده بود به پارتی
تمام نقاط باغ رو پر از ترقه و بمب کرده بودند
و کلا با تزئینات مخفیانه و خیلی آروم جمع و جور کردن وسایلای اون فضای کسل کننده یه فضای مهمونی کیوت و خوشگل درست کرده بودند و پدربزرگ مشغول قرارداد بستن با یه نفر توی اتاق کارش بود و نبود که گیر بده و بفهمه
جیمین آروم رفت و موسیقی رو قطع کرد و با یه بشکن خدمتکارایی که همانگونه کرده بود با دستای و وسایلای ی دیجی اومدند تو
بلند گو رو ورداشت و گفت : از مهمون های عزیز بابت اومدنتون خیلی ممنون امروز اینجا یه تازه متولد داریم بزنید به افتخارش
و صدای آهنگ های خفن فضا رو پر کرد و همه ریختن وسط
جییمن هم تا میتونست صدای آهنگ رو برد بالا و همه هم انگار از این مهمونی های مسخره جانگ خسته شده بودن با قر در کمر فراوان ریختن وسط
همه داشتن میرقصیدن
تا دستای گرم و بزرگ یکی دور کمر سرد جونگ کوک حلقه شد
جونگ کوک : تولد هومی هیونگ ( ذوق )
اولیویا: خب پس من برم به فکر لباس باشم که یه مهمونی دیگه توی راه داریم
آقای کیم : چیکار میکنی ته میای یانه
نوه ی آقای جانگ رفیق جونگ کوک بود و احتمال ۹۰ درصد جونگ کوک میرفت پس زمان خوبی بود کا نقشه ای که کلی واسش زمان گذاشتم عملی کنم
جونگ کوک : مامان کادوم درست شد
اولیویا: آره دیگه دادم جک گذاشت تو ماشین تو حاضری
جونگ کوک : آره خوب شدم
اولیویا: خیلی پسر خوشگلم
سونجون : بدویید دیگه دیر شدا
جیمین : خرگوش
کوک : جوجه
و همو بعل کردن
کوک : سنجاب تازه متولد کجاست
جییمن با خنده گفت : هیچی داره با مهمون ها خوش و بش میکنه
کوکی : بیا بریم پیشش
جیهوپ : وایی خدایا خوب شد اومدید پیشم انگار نجاتم دادید
کوک : تولدت مبارک هوپی هیونگ
جیمین : تولدت مبارک هوسوک
جیهوپ: ممنون بچه ها واقعا خوشحالم کردید اومدید
جیمین : توکه از مهمونی خوشت نمیومد چطور این مهمونی بهاین مجللی رو توی این باغ بزرگ گرفتیییی هان
جیهوپ: بابا بزرگم واسه ی تولد ۲۰ سالگیم این همه مهمون دعوت کرده و گفته نوم داره ۲۰ سالش میشه و همرو ورداشته دعوت کرده دیشبم به من گفته مردک پیر پفیوز
کوک : حرص نخور هیونگ تولدته ها
جیهوپ : بیاید بریم وسط برقصیم هستید
جیمین : من پایه ام
کوک : جیهوپ تو از این مهمونی های رسمی خوشت نمیاد درسته
جیهوپ : درسته
کوک : خب ما تبدیلش میکنیم به پارتی تولد جیهوپ
جیهوپ : جچوری
کوکی : همراهم بیاید
تولدی که قرار بود خیلی آروم و ملیح باشه تبدیل شده بود به پارتی
تمام نقاط باغ رو پر از ترقه و بمب کرده بودند
و کلا با تزئینات مخفیانه و خیلی آروم جمع و جور کردن وسایلای اون فضای کسل کننده یه فضای مهمونی کیوت و خوشگل درست کرده بودند و پدربزرگ مشغول قرارداد بستن با یه نفر توی اتاق کارش بود و نبود که گیر بده و بفهمه
جیمین آروم رفت و موسیقی رو قطع کرد و با یه بشکن خدمتکارایی که همانگونه کرده بود با دستای و وسایلای ی دیجی اومدند تو
بلند گو رو ورداشت و گفت : از مهمون های عزیز بابت اومدنتون خیلی ممنون امروز اینجا یه تازه متولد داریم بزنید به افتخارش
و صدای آهنگ های خفن فضا رو پر کرد و همه ریختن وسط
جییمن هم تا میتونست صدای آهنگ رو برد بالا و همه هم انگار از این مهمونی های مسخره جانگ خسته شده بودن با قر در کمر فراوان ریختن وسط
همه داشتن میرقصیدن
تا دستای گرم و بزرگ یکی دور کمر سرد جونگ کوک حلقه شد
۶.۵k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.