پارت ۵بامن باش

ویو راوی
بعد اون موضوع همه رفتن خونه، صبحش رفتن سر کار، اونجا کمپانی گفت که روی صحنه اجرا کنین و رابطتون رو به فن ها بگین
پرش زمانی روی استیج
جیمین: حالا که کنسرت تمام شد میخوایم یک چیزی بگیم، خب همینطور که میدوتید ماهم ازدواج میکنیم باید دوست دختر داسته باشیم، حالا ما اونارو پیدا کردیم، و اونا گروه اسپا هستن
فن ها: واقعاااا، ما خوشحالیم، ولی شما چهار نفرین و اونا سه نفر
شوگا: من دوست دختر ندارم
فن ها: اااااااخخخخخخجووووووونننن
شوگا: مرگ🙄
منیجر: خب ما باید بریم
رفتن پشت صحنه(نکته اینحا مادر پدر نونا با نونا و یونا ناتنی هستن)
مادر نونا: تو... تو... کی گعتی دوست پسر داری هااا ما کی بتو اجازه دادیم (با داد)
نونا: مادر من جیمینو دوست دارم تازه چند بار بگم من شماهارو دوست ندارم
پدرنونا: دختر بیشعور(زد تو گوشش)
جیمین: پدر خواهش میکنم بس کنید
مادرنونا: یونا بیا بریم
یونا: نه من نمیام
مادر: ااا باسه شماها دیگه جا ندارین میش ما فردا هم میرم فرزند خوندگی تونو باطل میکنم
نونا: بکن

پایان پارت ۵