آرمی رها شده
پارت ۱۸
* خونه آنا و ته*
ته: (با اعضا رفته بودیم سفر کاری دو روزه آنا میگفت ناکسو خیلی بی قراری داره و میخوادتم...تا وارد شدم ناکسو پامو بغل کرد و زد زیر گریه) الهی فدات بشم..سلاام...بغلش کردم*.. دلم برات تنگ شده بود جیگر..گریه نکن دلم کباب میشه خوشگل خانوم..آناا..کجایی ؟ من اومدم
آنا: سلامم ( بغل کردن) یه لحظه دیدم ناکسو بدو بدو اومد😂..دیگه فهمیدم تو اومدی
ته: بوسیدمش * دلم برات تنگ شده بود
آنا: منم..بیا داخل*
* خونه آنا و ته*
ته: (با اعضا رفته بودیم سفر کاری دو روزه آنا میگفت ناکسو خیلی بی قراری داره و میخوادتم...تا وارد شدم ناکسو پامو بغل کرد و زد زیر گریه) الهی فدات بشم..سلاام...بغلش کردم*.. دلم برات تنگ شده بود جیگر..گریه نکن دلم کباب میشه خوشگل خانوم..آناا..کجایی ؟ من اومدم
آنا: سلامم ( بغل کردن) یه لحظه دیدم ناکسو بدو بدو اومد😂..دیگه فهمیدم تو اومدی
ته: بوسیدمش * دلم برات تنگ شده بود
آنا: منم..بیا داخل*
۱۳.۴k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.