فیک ران part 86
ران: اون پسره تِن نو او..*پادشاه آسمانی* خودشو معرفی نکرده بود؟*با استرس*
ا/ت: ارعععع اسمشو هرگز بهم نگفففففتتتت همین بود با یه تتو فک کنم ارع..تتوشو بهم نشون داده بود...اصرار داشت اسمشو بهم نگه... وایسا تو اینارو از کجا میدونی؟
ران بلند میشه:هیچیییی هییچچییییییییییییییی *میدوعه یه سمت دیگه*
ا/: وا...😐🔪
ریندو: ای بابا پشمک چقد تکون میخوری بشین رو پام دیگه...
سویا:ولم کن روانیییییی مگه دوست دخترتتمممم
ریندو:مگه نیستی؟من این سفرو بخاطر تو اومدم..!
سویا: ولممممم کننننننننننننن
هاکای:نکن....
کاکوچو:ارع...
ریندو: چراع؟
ایزانا: اگه گریش در بیاد چی؟
*گفته شده ریندو تا شعاع ۷ متری جزیره فرار کرده...*
ران اونور: وای خداااااااا نهههه چطورررررییییییییی واییی قلبممممم قلبم چراااا دارع تو معدم میزنهههههه وای واییی وایییییی نهههه امکان ندارعععععععععععععععععععععععععع
ریندو:سویاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا یکی برسهههههههههه به دادددددددددددددمممممممم دلم به پشمککککککککککککککککک دادمممممممممممم وااااااااااییی
سویا:غلط کردی...!
ا/ت:اینا چرا اینطوری میکنن؟*پا شدن...*
ا/ت: وععععیییی سانزو چرا تنها نشسته...؟؟؟*لبخند*
سانزو: سانزو تهنایه....:]
ا/ت:*نشستم کنارش* میدونستی قشنگ ترین چشمایی رو داری که من تو عمرم دیدم؟
سانزو:*خجالت میکشه*هاععععععع؟؟؟جدیعععع؟
ا/ت:یه دختر باید خیلی احمق باشه که تورو شت خطاب کنه...حتی زخمتم جذابه...:]
سانزو:چرا این فکرو میکنی؟
ا/ت: تو دخترای بیبی بوی رو دوست داری...مگه نه؟
سانزو:لعنتیییی تو لباسم دوربین گذاشتی؟
ا/ت: نه باباعععععع
سانزو:تا حدودی تو شبیه همون بیبی بوی هستی...!کسی مثل تو نمیشه..!
ا/ت: من تو کل دنیا یدونه دوس دارم که ناموصن همیشه کنار تو تجسمش میکنم... خیلی بهم میاید😂😂😂💫
سانزو:چیییییییییییییییعععععععععععععع؟؟؟
ا/ت:ای بابا..😂😂 از سنجو هم لاشی تره 😂😂 ولی تقریبن مثل منه اخلاقش...!
سانزو:اجازه میدی بدزدمش ؟
ا/ت:چرا مزخرف میگی😂؟خودم شما هارو باهم جفت میکنم...تو هم تهنا نمیمونی...البته وقتی از این جزیره ی کوفتی رفتیم بیرون....
سانزو::)
ا/ت:دیگه ناراحت نباشیا...
سانزو:چشم😂😂😂
ا/ت:*بلند میشه*تا اون موقع برو تو کونه مایکی🤣*فرار میکنه*
سانزو: ای دختره ی سلیطههههه
ا/ت: دوباره نشستم کنار ماشین...دوباره به بهش فک کردم...به موی بلوند...چشمایه بنفشش...اخلاقش...حرفاش...تتوش..
لبخندش...لقبش...دلم براش تنگ شده بود...
*یادتونه اولیه داستان گفتم وقتی کاکوچو رفت ا/ت یه سال از خونه دور بود؟ بعد دوباره برگشت؟ فلش بک به اونجا میخوره....*
فلش بک:
*کرم دارم🌚✨️*
ا/ت: ارعععع اسمشو هرگز بهم نگفففففتتتت همین بود با یه تتو فک کنم ارع..تتوشو بهم نشون داده بود...اصرار داشت اسمشو بهم نگه... وایسا تو اینارو از کجا میدونی؟
ران بلند میشه:هیچیییی هییچچییییییییییییییی *میدوعه یه سمت دیگه*
ا/: وا...😐🔪
ریندو: ای بابا پشمک چقد تکون میخوری بشین رو پام دیگه...
سویا:ولم کن روانیییییی مگه دوست دخترتتمممم
ریندو:مگه نیستی؟من این سفرو بخاطر تو اومدم..!
سویا: ولممممم کننننننننننننن
هاکای:نکن....
کاکوچو:ارع...
ریندو: چراع؟
ایزانا: اگه گریش در بیاد چی؟
*گفته شده ریندو تا شعاع ۷ متری جزیره فرار کرده...*
ران اونور: وای خداااااااا نهههه چطورررررییییییییی واییی قلبممممم قلبم چراااا دارع تو معدم میزنهههههه وای واییی وایییییی نهههه امکان ندارعععععععععععععععععععععععععع
ریندو:سویاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا یکی برسهههههههههه به دادددددددددددددمممممممم دلم به پشمککککککککککککککککک دادمممممممممممم وااااااااااییی
سویا:غلط کردی...!
ا/ت:اینا چرا اینطوری میکنن؟*پا شدن...*
ا/ت: وععععیییی سانزو چرا تنها نشسته...؟؟؟*لبخند*
سانزو: سانزو تهنایه....:]
ا/ت:*نشستم کنارش* میدونستی قشنگ ترین چشمایی رو داری که من تو عمرم دیدم؟
سانزو:*خجالت میکشه*هاععععععع؟؟؟جدیعععع؟
ا/ت:یه دختر باید خیلی احمق باشه که تورو شت خطاب کنه...حتی زخمتم جذابه...:]
سانزو:چرا این فکرو میکنی؟
ا/ت: تو دخترای بیبی بوی رو دوست داری...مگه نه؟
سانزو:لعنتیییی تو لباسم دوربین گذاشتی؟
ا/ت: نه باباعععععع
سانزو:تا حدودی تو شبیه همون بیبی بوی هستی...!کسی مثل تو نمیشه..!
ا/ت: من تو کل دنیا یدونه دوس دارم که ناموصن همیشه کنار تو تجسمش میکنم... خیلی بهم میاید😂😂😂💫
سانزو:چیییییییییییییییعععععععععععععع؟؟؟
ا/ت:ای بابا..😂😂 از سنجو هم لاشی تره 😂😂 ولی تقریبن مثل منه اخلاقش...!
سانزو:اجازه میدی بدزدمش ؟
ا/ت:چرا مزخرف میگی😂؟خودم شما هارو باهم جفت میکنم...تو هم تهنا نمیمونی...البته وقتی از این جزیره ی کوفتی رفتیم بیرون....
سانزو::)
ا/ت:دیگه ناراحت نباشیا...
سانزو:چشم😂😂😂
ا/ت:*بلند میشه*تا اون موقع برو تو کونه مایکی🤣*فرار میکنه*
سانزو: ای دختره ی سلیطههههه
ا/ت: دوباره نشستم کنار ماشین...دوباره به بهش فک کردم...به موی بلوند...چشمایه بنفشش...اخلاقش...حرفاش...تتوش..
لبخندش...لقبش...دلم براش تنگ شده بود...
*یادتونه اولیه داستان گفتم وقتی کاکوچو رفت ا/ت یه سال از خونه دور بود؟ بعد دوباره برگشت؟ فلش بک به اونجا میخوره....*
فلش بک:
*کرم دارم🌚✨️*
۲۱.۹k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.