p11
انقد هیچ کاری برای انجام دادن نبود مجبور بودیم فقط باهم حرف بزنیم توی طول راه من تعریف کردم که چرا دارم میرم سئول
مارجرای لونا و کلا زندگیمو گفتم
چون خیلی اصار کردن اول تعریف کردم و یکم طول کشید
بعد از من نوبت جونگکوک بود
گفت که اومده سول تا با دوستاش خونه ی مجردی بگیره و بعد کاراش انتقالی بگیره و درسشو ادامه بده
چون دیر یخمون باز شد یکم طول کشید و میونگ نتونسست چیزی راجب خودش بگه
قبل از اینکه بریم هممون شماره ی همو گرفتیم و قرار شد یه روز همو ببینیم
تقریبا نیم ساعت بعد از اینکه خدافظی کردیم رسیدم به خونه ای که گرفتم
دقیقا کنار خونم ی سوپر مارکت بود
رفتم و ی سری وسایل برای تمیز کاری خریدم
خونم طبقه ی چهارم بود
اسانسور نقره ای رنگ و دیدم و رفتم نزدیکش دکمه ی کنارشو زدم که انقدر ازش استفاده کرده بودن رنگش رفته بود و از طبقه ی دوم اروم حرکت کرد و اومد پایین
درو اروم باز کردم و دو تا چمدونمو گزاشتم توی اسانسور
دکمه ی طبقه ی چهار که تو کره با f"حاله چرا f ؟ چون توی کره عدد چهار رو نحس میدونن و بجای عدد با حروف نشونش میدن" نشون داده میشه رو زدم و حرکت کرد
کلیدو انداختم و درو باز کردم
با خونه ی خالی و سفید مواجه شدم
چون تازه سازه خیلی کثیف بود و خودم باید تمیزشون میکردم
گفته بودم وسایلو فردا صبح بیارن
پس چمدونم و گزاشتم توی اتاق و لباسمو عوض کردم
یه لباس خونگی ابی و یه شروالک ابی پوشیدم
و شروع کردم به تمیز کردن زمین وپنجره ها و همه ی خونه
ساعت پنج صبح بود و از پنجره میتونستم طلوع رو ببینم
دیگه واقعا نمیتونستم ادامه بدم
ولی بعد یه ربع همش تموم شد
چون واقعاا خسته بودم نتونستم برم دوش بگیرم
گوشیمو روی ساعت نه کوک کردم
و یه لباسو از تو چمدون دراوردم و پهن کردم کف اتاق و دراز کشیدم روش
با همون لباس روی زمین خوابم برد
بیست و سه لایک
کامنت هم میبندم چون دلم میگیره هیچکس کامنت نمیزاره
مارجرای لونا و کلا زندگیمو گفتم
چون خیلی اصار کردن اول تعریف کردم و یکم طول کشید
بعد از من نوبت جونگکوک بود
گفت که اومده سول تا با دوستاش خونه ی مجردی بگیره و بعد کاراش انتقالی بگیره و درسشو ادامه بده
چون دیر یخمون باز شد یکم طول کشید و میونگ نتونسست چیزی راجب خودش بگه
قبل از اینکه بریم هممون شماره ی همو گرفتیم و قرار شد یه روز همو ببینیم
تقریبا نیم ساعت بعد از اینکه خدافظی کردیم رسیدم به خونه ای که گرفتم
دقیقا کنار خونم ی سوپر مارکت بود
رفتم و ی سری وسایل برای تمیز کاری خریدم
خونم طبقه ی چهارم بود
اسانسور نقره ای رنگ و دیدم و رفتم نزدیکش دکمه ی کنارشو زدم که انقدر ازش استفاده کرده بودن رنگش رفته بود و از طبقه ی دوم اروم حرکت کرد و اومد پایین
درو اروم باز کردم و دو تا چمدونمو گزاشتم توی اسانسور
دکمه ی طبقه ی چهار که تو کره با f"حاله چرا f ؟ چون توی کره عدد چهار رو نحس میدونن و بجای عدد با حروف نشونش میدن" نشون داده میشه رو زدم و حرکت کرد
کلیدو انداختم و درو باز کردم
با خونه ی خالی و سفید مواجه شدم
چون تازه سازه خیلی کثیف بود و خودم باید تمیزشون میکردم
گفته بودم وسایلو فردا صبح بیارن
پس چمدونم و گزاشتم توی اتاق و لباسمو عوض کردم
یه لباس خونگی ابی و یه شروالک ابی پوشیدم
و شروع کردم به تمیز کردن زمین وپنجره ها و همه ی خونه
ساعت پنج صبح بود و از پنجره میتونستم طلوع رو ببینم
دیگه واقعا نمیتونستم ادامه بدم
ولی بعد یه ربع همش تموم شد
چون واقعاا خسته بودم نتونستم برم دوش بگیرم
گوشیمو روی ساعت نه کوک کردم
و یه لباسو از تو چمدون دراوردم و پهن کردم کف اتاق و دراز کشیدم روش
با همون لباس روی زمین خوابم برد
بیست و سه لایک
کامنت هم میبندم چون دلم میگیره هیچکس کامنت نمیزاره
۱.۹k
۰۷ مهر ۱۴۰۲