پارت ۲۷
پارت ۲۷
من فقط کوکی توام
÷ : میدونم سخته یهویی همچین تصمیمی بگیری ولی باید اینکارو انجام بدیم
+ : ولی آخه
÷ : تو دوس داری بمیری ؟ بعدم تو دوس نداری با من ازدواج کنی ؟
+ : نه یعنی دوس ندارم بمیرم با شما هم دوست دارم ازدواج کنم ولی شما خیلی پولداری و من فقط یه خدمتکارم ( الان ات داره تو ذهنش اون آهنگه که میگه درد و نفرین پلی میشه 😂)
÷ : دیگه نمیخوام همچین حرفی رو بشنوم مهم اینکه من دوست دارم
+ : راس میگی
÷ : معلومه
راوی : و اینگونه شد که کوک و ات تصمیم به ازدواج گرفتند ( یه ذره کتابی حرف بزنیم 😂)
یک ماه بعد :
÷ : ات
+ : بله
÷ : این ماه مراسم داریما
+ : بله . حالا میخواید کیا رو دعوت کنید
÷ : ات میتونی راحت باهام صحبت کنی . من دیگه اربابت نیستم همسرتم
+ : چشم . اممممم یعنی باشه
راوی : و بعد شروع میکنن به شماردن مهمونا ..................
من فقط کوکی توام
÷ : میدونم سخته یهویی همچین تصمیمی بگیری ولی باید اینکارو انجام بدیم
+ : ولی آخه
÷ : تو دوس داری بمیری ؟ بعدم تو دوس نداری با من ازدواج کنی ؟
+ : نه یعنی دوس ندارم بمیرم با شما هم دوست دارم ازدواج کنم ولی شما خیلی پولداری و من فقط یه خدمتکارم ( الان ات داره تو ذهنش اون آهنگه که میگه درد و نفرین پلی میشه 😂)
÷ : دیگه نمیخوام همچین حرفی رو بشنوم مهم اینکه من دوست دارم
+ : راس میگی
÷ : معلومه
راوی : و اینگونه شد که کوک و ات تصمیم به ازدواج گرفتند ( یه ذره کتابی حرف بزنیم 😂)
یک ماه بعد :
÷ : ات
+ : بله
÷ : این ماه مراسم داریما
+ : بله . حالا میخواید کیا رو دعوت کنید
÷ : ات میتونی راحت باهام صحبت کنی . من دیگه اربابت نیستم همسرتم
+ : چشم . اممممم یعنی باشه
راوی : و بعد شروع میکنن به شماردن مهمونا ..................
۶.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.