تو صدای قلبمی ... که آرام آرام مرا راه می برد ...
تو صدای قلبمی ... که آرام آرام مرا راه می برد ...
.
تو گرمی خون منی ....که حیات را در من می آویزد ...
.
در گردشی ای ساقی من ... و شراب سرخ عشقت آبیار ذره ذره من ...
.
و عجب اینکه روح چگونه مست می شود ...
.
گویی ذره من و موج تو بهم آمیخته اند از ازل ...
.
چه گویاست آنچه تو می کنی با من ...
.
ویرانم کردی و دوباره بنایم می کنی ...
.
تویی همه من ... آنچه من نفس می کشم ... دم تست ای نفسم ...
.
هر آنچه می کنی جز تو نیستی در تار و پودم ...
.
که یاد تو ارجح شد بروجود من .... ای همه معشوقی ...
.
آتشم برایت ....آب من باش ... خاکم برایت ....باد من باش ...
.
مستم از تو ....سکر من باش ...
.
نشاطم از تو ...جوانه من باش ....
.
حیاتم از تو ....مبوه من باش ...
.
تو صدای قلبمی ... می شنوم ترا ....پر کن مرا از خودت .... ای همه وجود من ....
.
.
.
شان ربانی
.
تو گرمی خون منی ....که حیات را در من می آویزد ...
.
در گردشی ای ساقی من ... و شراب سرخ عشقت آبیار ذره ذره من ...
.
و عجب اینکه روح چگونه مست می شود ...
.
گویی ذره من و موج تو بهم آمیخته اند از ازل ...
.
چه گویاست آنچه تو می کنی با من ...
.
ویرانم کردی و دوباره بنایم می کنی ...
.
تویی همه من ... آنچه من نفس می کشم ... دم تست ای نفسم ...
.
هر آنچه می کنی جز تو نیستی در تار و پودم ...
.
که یاد تو ارجح شد بروجود من .... ای همه معشوقی ...
.
آتشم برایت ....آب من باش ... خاکم برایت ....باد من باش ...
.
مستم از تو ....سکر من باش ...
.
نشاطم از تو ...جوانه من باش ....
.
حیاتم از تو ....مبوه من باش ...
.
تو صدای قلبمی ... می شنوم ترا ....پر کن مرا از خودت .... ای همه وجود من ....
.
.
.
شان ربانی
۹۵۲
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.