" درگیری با مافیا " پارت ۹
ات ویو :
بعد از چند مین رقصیدن
جئون : بریم؟
ات : بریممم
تو راه بودیم و منم از تو پنجره بیرونرو نگاه میکردم
نگاهی به پشتم انداختمکه متوجه یه ون شدم
داشت مارو تعقیب میکرد
ولی..چکار ما داره؟
ات : جئون..اون ون
جئون : میدونم داره تعقیبمون میکنه..
واو..این بشر چقد باهوشه
سرعت ماشین رو زیاد کرد و اون ماشین هم سرعتشو بیشتر کرد
کم کم داشت به ما میرسید
از ترس خشکم زده بود
جئون : ات..اتتت
ات : ه..ها؟
جئون : برو پایین سریع
سریع رفتم پایین صندلی نشستم..
اون ون هم زد به ما
سه بار محکم زد به ماشین و آخرش صدای شلیک گلوله اومد..
اومدم بالا و به عقب نگاه کرد..رفته بود
با صدای اخ جئون به خودم اومدم..
که با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم
درد دست و سرم هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد
جئون هم تیر خورده و همه جاش خونی بود
چشاشو بست و خودشو تو بغلم رها کرد
کمکم همه چی برای من هم سیاه شد و دیگه چیزی نفهمیدم..
راوی :
«قلب خانه ایست با دو اتاق خواب؛در یکی رنج و در دیگری شادی زندگی می کند. نباید زیاد بلند خندید وگرنه رنج در اتاق دیگری بیدار می شود»
هوم..دختر و پسر داستان ما زیاد خندیده بودن و الان رنج بیدار شد..
معلوم نیست سرنوشت بی رحم چی براشون رقم زده..
مرگ؟ یا زندگی ؟
ادامه دارد...
.
بعد از چند مین رقصیدن
جئون : بریم؟
ات : بریممم
تو راه بودیم و منم از تو پنجره بیرونرو نگاه میکردم
نگاهی به پشتم انداختمکه متوجه یه ون شدم
داشت مارو تعقیب میکرد
ولی..چکار ما داره؟
ات : جئون..اون ون
جئون : میدونم داره تعقیبمون میکنه..
واو..این بشر چقد باهوشه
سرعت ماشین رو زیاد کرد و اون ماشین هم سرعتشو بیشتر کرد
کم کم داشت به ما میرسید
از ترس خشکم زده بود
جئون : ات..اتتت
ات : ه..ها؟
جئون : برو پایین سریع
سریع رفتم پایین صندلی نشستم..
اون ون هم زد به ما
سه بار محکم زد به ماشین و آخرش صدای شلیک گلوله اومد..
اومدم بالا و به عقب نگاه کرد..رفته بود
با صدای اخ جئون به خودم اومدم..
که با صحنه وحشتناکی روبه رو شدم
درد دست و سرم هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد
جئون هم تیر خورده و همه جاش خونی بود
چشاشو بست و خودشو تو بغلم رها کرد
کمکم همه چی برای من هم سیاه شد و دیگه چیزی نفهمیدم..
راوی :
«قلب خانه ایست با دو اتاق خواب؛در یکی رنج و در دیگری شادی زندگی می کند. نباید زیاد بلند خندید وگرنه رنج در اتاق دیگری بیدار می شود»
هوم..دختر و پسر داستان ما زیاد خندیده بودن و الان رنج بیدار شد..
معلوم نیست سرنوشت بی رحم چی براشون رقم زده..
مرگ؟ یا زندگی ؟
ادامه دارد...
.
۱۲.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.