شیفت شب...
شیفت شب...
P5
"ادامه ویو ا.ت"
"وقتی به فکر حرفاش میفتم تنفرم نسبت بهش بیشتر میشه..بهتره اونو فراموش کنیم..بیاین درمورد زندگی جدیدم بهتون بگم! راستش وقتی اومدم پاریس توی شرکت مدلینگ کار میکردم و کارم ساده بود..اما یه روز رئیسم گفت بخاطر اندام و چهره ی خوبم میتونم مدل خوبی بشم..الان یکی از معروف ترین مدل های پاریسم و اینکه سوهو هم بادیگارد من شد و ما باهم خیلی راحتیم و اینکه یک خونه ی عالی بهترین قسمت پاریس دارم!! از همه مهم تر اینکه رئیسم بهم پیشنهاد قرار گذاشتن داد..اون واقعا پسر جذاب و رومانتیکی هست و من واقعا ازش خوشم میاد...اسمش هم "کیم تهیونگه" الان یک سالی میشه که باهم قرار میزاریم اما قصد ازدواج رو فعلا نداریم..چون شاید بعد از چندسال زندگی، باهم نتونیم بسوزیم و بسازیم!"
سوهو: ا.ت امروز جلسه داری!
ا.ت: پس چرا تهیونگ نگفت؟
سوهو: فکر کنم تازه ازش باخبر شده..الاناست که خودش برات زنگ بز...
"زینگ..زینگ..زینگ"
"زنگ گوشی ا.ت"
سوهو: بفرما زنگ زد(خنده)
ا.ت: الو؟سلام عزیزم!
تهیونگ: سلام بیب..امروز جلسه داریم،یک ساعت دیگه بیا شرکت!
ا.ت: اوکی عزیزم...فعلا
تهیونگ: میبوسمت..فعلا
سوهو: اه اه اه چندشا..جلوی من اینطوری حرف نزنین حداقل
ا.ت: ای خدا سوهو..کی میشه توهم یه دوست دختر پیدا کنی از دستت راحت شم
سوهو: یعنی من اضافی ام؟(گریه الکی)
ا.ت: نه آقای لی منظورم اینه توهم دوست دختر بگیر میبینم چطور باهاش حرف میزنی!
سوهو: عمرا مثل شما باشیم..خیلی سر و سنگین و رومانتیک باهم رفتار میکنیم!
✨️🌟
شرط
۲۰ لایک
۱۵ کامنت
P5
"ادامه ویو ا.ت"
"وقتی به فکر حرفاش میفتم تنفرم نسبت بهش بیشتر میشه..بهتره اونو فراموش کنیم..بیاین درمورد زندگی جدیدم بهتون بگم! راستش وقتی اومدم پاریس توی شرکت مدلینگ کار میکردم و کارم ساده بود..اما یه روز رئیسم گفت بخاطر اندام و چهره ی خوبم میتونم مدل خوبی بشم..الان یکی از معروف ترین مدل های پاریسم و اینکه سوهو هم بادیگارد من شد و ما باهم خیلی راحتیم و اینکه یک خونه ی عالی بهترین قسمت پاریس دارم!! از همه مهم تر اینکه رئیسم بهم پیشنهاد قرار گذاشتن داد..اون واقعا پسر جذاب و رومانتیکی هست و من واقعا ازش خوشم میاد...اسمش هم "کیم تهیونگه" الان یک سالی میشه که باهم قرار میزاریم اما قصد ازدواج رو فعلا نداریم..چون شاید بعد از چندسال زندگی، باهم نتونیم بسوزیم و بسازیم!"
سوهو: ا.ت امروز جلسه داری!
ا.ت: پس چرا تهیونگ نگفت؟
سوهو: فکر کنم تازه ازش باخبر شده..الاناست که خودش برات زنگ بز...
"زینگ..زینگ..زینگ"
"زنگ گوشی ا.ت"
سوهو: بفرما زنگ زد(خنده)
ا.ت: الو؟سلام عزیزم!
تهیونگ: سلام بیب..امروز جلسه داریم،یک ساعت دیگه بیا شرکت!
ا.ت: اوکی عزیزم...فعلا
تهیونگ: میبوسمت..فعلا
سوهو: اه اه اه چندشا..جلوی من اینطوری حرف نزنین حداقل
ا.ت: ای خدا سوهو..کی میشه توهم یه دوست دختر پیدا کنی از دستت راحت شم
سوهو: یعنی من اضافی ام؟(گریه الکی)
ا.ت: نه آقای لی منظورم اینه توهم دوست دختر بگیر میبینم چطور باهاش حرف میزنی!
سوهو: عمرا مثل شما باشیم..خیلی سر و سنگین و رومانتیک باهم رفتار میکنیم!
✨️🌟
شرط
۲۰ لایک
۱۵ کامنت
۱۵.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.